Category Archives: آموزشی

شناخت کودک 6 تا 12 ماهه – بخش دوم

آشنایی با کودک 6 تا 12 ماه بخش دوم
ادامه ی بخش اول

در بخش اول با رشد جسمی و حرکتی کودک آشنا شدیم. در ادامه می‌خواهیم روند رشد ذهنی، ادراکی و رشد هیجانی، اجتماعی و عاطفی کودک 6 تا 12 ماهه را بررسی کنیم.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

آشنایی با کودک 6 تا 12 ماه بخش دوم

3 – رشد ذهني

وزن مغز کودک درطی دوسال اول زندگی دوبرابر می شود. این افزایش وزن تاحدودی بدلیل رشد” اتصالات” بین سلول ها و قسمت های مختلف مغز است. بدون این اتصالات ما قادر به فکرکردن نخواهیم بود و یادگیری نیز از طریق این اتصالات شروع می شود. نوزاد هنگامی که به چیزی علاقمند می شود و تلاش ذهنی می کند، مغز او شروع به تشکیل یک شبکه می کند.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

تاثیر صداها:

هنگام تحریک هریک از حواس کودک، همین کار انجام می گیرد. بنابراین از بدو تولد، هر صدا، تماس، احساس، تصویر، بو و مزه موجب ساخته شدن اتصالات بیشتری می شود. برای پیشرفت رشد ذهنی بایستی بینایی، شنوایی، حافظه و مهارت های حرکتی باهم پیش بروند. همگام با افزایش درک عمومی، بسیاری از مهارت های مغزی و بدنی به سرعت رشد می کنند و توسعه می یابند.

عوامل تعیین کننده عبارتند از :

اجتماعی بودن، شخصیت کودک و محیطی که شما برای او ایجاد می کنید. فراهم  کردن محیط غنی از محرک ها برای کودک، بخصوص در سال اول زندگی و ادامه آن در سال های آتی در مغز جهش های رشدی عمده ای را بعمل می آورد.

توالی رشد ذهنی در کودک شش تا دوازده ماهه:
  • 24 هفتگی

با ايجاد صداهاي مختلف سعي در جلب توجه دارد. وقتي كه صداي كسي را مي شنود هيجان زده مي شود. دستانش را براي اينكه بغلش كنيد بلند ميكند. او با تصوير خود در آينه صحبت ميكند و به آن لبخند ميزند. با دهانش حباب توليد ميكند. كم كم از غريبه ها خجالت مي كشد، بعضي غذاها را ترجيح مي دهد و از بعضي غذاها بدش مي آيد.

  • 28 هفتگي

كودك شروع به مكالمه مي كند. صداهاي قابل فهمي از خود درمي آورد. نام خود را مي داند. دستش را براي اينكه بغلش كنيد دراز ميكند. استقلال خود را با تلاش براي به تنهايي غذا خوردن شروع مي كند. شروع به تقليد كارهاي ساده مي كند.

  • 32 هفتگي

كم كم معني كلمات را درك ميكند. ميداند «نه» یعني چه. علاقه زيادي به بازي دارد و عميقا روي اسباب بازي هايش تمركز مي كند. دنبال اسباب بازي كه انداخته است مي گردد.

  • 36 هفتگي

بازي ها و شعرهاي آشنا را مي شناسد . در قسمت های مناسب مي خندد.مي تواند حركات را پيش بيني كند. وقتي اسمش را صدا مي كنيد سرش را برمي گرداند. دستهايش را براي شسته شدن دارز ميكند ولي از ليف حمام رو برمي گرداند.

  • 40 هفتگي

كودك درحال آشنا شدن با كارهاي روزمره است. مثل باي باي كردن ،جلوآوردن پايش براي جوراب پوشيدن. عروسك را مي شناسد و نوازشش ميكند.

بدنبال اسباب بازي اش گوشه و كنار را مي گردد. اگر از او بپرسيد بابا كجاست بدنبال پدرش مي گردد.

  • 44 هفتگي

مي تواند يك كلمه قابل فهم به زبان آورد. چيزهايي را در كتابها نشان مي دهد اما تمركز طولاني ندارد. اسباب بازي هايش را پرت مي كند. بتدريج مفهوم داخل، خارج، اينجا و آنجا را مي فهمد.

  • 48 هفتگي

كودك علاقه شديدي به كتاب ها و تصاوير آن دارد. نام خود را تكرار مي كند. او عاشق شوخي است و به خاطر خنده هر كاري مثل تكرار حقه هايي كه شما را

مي خنداند، انجام مي دهد. با تكان دادن سر «نه» مي گويد.

كودك بوسيدن را خوب مي فهمد.  و مي تواند مجموعه وسيعي از یکسالگی احساس هاي مختلف را به نمايش بگذارد. او مي تواند عروسك را بلند كند، آن را به شما بدهد و رهايش كند. دو يا سه كلمه با معني به زبان مي آورد. شروع به فهم پرسش هاي ساده مي كند.


4 – رشد ادراكي ( بینایی، شنوایی )

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

رشد کنش های ادراکی با حواس آغاز می شود. یعنی زمانی که کودک نسبت به محرک های خارجی ازقبیل نور، صدا،طعم و بو واکنش نشان می دهد. اگرچه هنوز بسیاری از کارکردهای مغز ناشناخته مانده است و ادراک کودک غیرقابل دسترسی است. روشن است که زیربنای هر ادراک یک فعالیت عصبی در مغز است. گیرنده های حسی، شنوایی، بینایی و گیرنده هایی مانند چشایی و بویایی و غیره ادراک های حسی مختلف را دریافت کرده، برای ارزیابی واکنش، به مراکز مختلف  مغز می فرستند.

  • 1-4 بينايي:

انسان ها براي كاويدن محيطشان بيش از هر كس ديگري به بينايي وابسته هستند. گرچه در ابتدا دنياي ديداري نوزاد گسيخته است. در 7 تا 8 ماهگي، دستخوش تغييرات عظيمي مي شود. رشد سريع چشم و مراكز بينايي در قشز مخ، به رشد بينايي كمك ميكند و تيزي بينايي ( ظرافت تشخيص ) در سال اول بهبود مي یابد. تيزي بينايي در 11 ماهگي نزديك به سطح بزرگسالان است.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

  • 2-4 شنوايي :

در سال اول زندگي كودكان سازمان دادن اصوات در سطح هاي پيچيده را آغاز مي كنند. اگر دو آهنگي كه اندكي با هم تفاوت دارند نواخته شوند، يك بچه يك ساله مي تواند بگويد آنها يكي نيستند. پاسخ دهي به صدا به كاوش ديداري و لامسه نوزاد در محيط كمك ميكند. توانايي و تشخيص دادن محل دقيق صدا با كمك نگاه كردن در 6 ماهگي به نحو قابل ملاحظه اي بهبود مي یابد.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

اثر صدا در این سن:

در اين زمان كودكان مي توانند در مورد فاصله صدا قضاوت كنند. اما اگر شيء صدادار دور از آنها باشد نمي توانند در تاريكي آن را پيدا كنند. نوباوگان مي توانند تقريبا تمامي صداهاي زبان انسان را درك كنند. پس در سال اول براي فراگيري زبان آماده مي شوند. وقتي كه كودك فعالانه به صحبت افراد پيرامون خود گوش ميكند. ياد ميگيرد روي انواع صداهاي با معني در زبان خودشان تمركز كنند. آنها در 6 ماهگي صداهايي را كه در زبان محاوره اي مفيد نيستند كنار ميگذارند.


5 – رشد گفتاري :

تبديل فريادهاي نوزاد به يك نظام پيچيده ارتباطي در نخستين سالهاي زندگي، مدت هاست توجه صاحبنظران را به خود جلب كرده است. اگر چه معمولا شروع تكلم را با به كار بردن اولين كلمات مشخص مي كنند. ولي مي توان گفت كه كودك از حدود سه ماهگي با ايجاد صدا به نحوي با پيرامون خود رابطه برقرار مي كند.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

اثر صدا:

ضمن اينكه اطلاعات كودك درمورد وضعيت خود از شناخت او از صداها و اصوات بيشتر است. بتدريج كه كودك بزرگ مي شود و شنوايي نيز به كمك او مي آيد آگاهي او از صداها بيشتر مي شود. كودك در اين مرحله به صداي ديگران گوش مي دهد و از بازي با صداها لذت مي برد.

اين سر و صداها نه تنها براي كودك، بلكه براي پدر و مادر نيز لذت بخش است. و باعث مي شود كه آنها متقابلا به كودك پاسخ دهند و زمينه را براي تقليد از او فراهم كنند.

آغاز نه گفتن و نه شنیدن:

از ماه ششم كودك به نحو فزاينده اي صداها را تقليد و تكرار مي كند . كودك در حدود 9 ماهگي نسبت به اسم خود و كلمه “نه” و “نكن” عكس العمل نشان مي دهد. و شروع به تقليد صداها مي كند. نقش والدين از اين بعد اهميت ويژه اي دارد. بعد از اينكه كودك با كمك والدين توانست بسياري از صداها را تقليد كند كم كم آمادگي پيدا مي كند كه اولين كلمه را به زبان بياورد.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

بطور خلاصه :

  • در 28 هفتگي تا یکسالگی

كودك هجاهاي واضحي را ادا ميكند ، مثل ” دا ” ، “با” ، ” كا” . فريادهاي كودك شامل انواع مختلفي از صداهاي زير و بم است. اوشروع به انجام بازيهايي با زبان و لب هاي خود مي كند و سعي مي كند با ايجاد صدا ، جيغ ، يا سرفه توجه شما را به خود جلب كند.

  • در 32 هفتگي

هجاها را بطور واضحي تركيب مي كند مثل “دا-با” و “با-با”، بتدريج صداهاي “ت” ، “د” ، “و” را هم اضافه مي كند و بعد درحدود 36  تا 40 هفتگي صداهاي گفتاري واقعي را تقليد مي كند و حتي ممكن  است یک كلمه بامعني را بكار ببندد.


6- رشد هيجاني، اجتماعي، عاطفي :

جدا كردن رشد عاطفي و اجتماعي در اين دوره از زندگي، كار آساني نيست و روانشناسان فقط براي سهولت مطالعه، اين تقسيم بندي را انجام مي دهند. حالات عاطفي كودك، ابتدا به احساس آسايش و عدم آسايش  محدود مي شود. يعني تا زماني كه در امر تغذيه ي كودك تأخير رخ دهد يا خيس باشد برانگيخته مي شود و واكنش هاي عاطفي در كودك مشخص مي شود.

زماني كه كودك دريابد وجود مادر براي ارضاي نيازهايش ضروري است، اولين زمينه هاي آگاهي از عوامل اجتماعي نيز شكل مي گيرد. به اين ترتيب كمتر مي توان زمينه هاي عاطفي و اجتماعي را بطور جداگانه مورد بررسي قرار داد.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

نیاز به احساس امنیت:

كودك در 8ماهگي چهره اش با ديدن افراد غريبه تغيير مي كند. اگر نيازهاي كودك به موقع برطرف شود و والدين عواطف خود را به كودك نشان دهند و كودك دريابد كه صميمانه دوستش دارند و از او حمايت مي كنند، احساس امنيت ،آرامش و اطمينان مي كند. و برعكس، اگر توجه به كودك ناكافي، ناپايدار يا منفي باشد، كودك احساس ناامني و ترس مي كند.

اهمیت ارتباط مادر و کودک در این سن:

تحقيقات مختلف انجام شده در مورد حيوانات و انسان، نشانگر اين است که ارتباط مادر و کودک هم در رشد جسمانی و هم در ابعاد روانی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. شواهد تحقیقی ارائه شده توسط «رنه اشپتیز » ، پزشک اتریشی که حاصل مطالعات وی در شیرخوارگاه ها و بیمارستان ها در زمان جنگ است، نشان می دهد که عدم توجه به کودکان در نخستین ماه های زندگی، ممکن است باعث شود که آنها به تحریکات محیطی پاسخ ندهند و در موارد شدیدتر پژمرده شده و بمیرند. « مارگارت ریبل » در کتاب حقوق نوزادان ادعا می کندکه عشق مادر، شرط لازم برای رشد رضایت بخش کودک است.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

تحقیقات در این زمینه:

تحقیقاتی که توسط گروه دیگری از روانشناسان انجام شده، نشان می دهد که، کودکانی که کمتر از اندازه طبیعی مورد توجه بزرگسالان قرار دارند در بسیاری از موارد عقب ماندگی هایی دارند.در فاصله زمانی بین 7 تا 12 ماهگی در کودکان ترس های تازه ای ایجاد می شود. شاید علت آن پیشرفت حافظه فعال و حافظه یادآوری در این دوران باشد، هرچند که امر نسبتا ناآشنا مهمولا علاقه کودک را بخود جلب می کند و گاهی او را می خنداند ولی درعین حال ممکن است کودک دچار بلاتکلیفی شود.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

مثال:

مثلا کودکی ممکن است از دیدن مادرش که کلاه عجیبی برسر گذاشته، یا وقتی برای اولین بار صدای کسی را از ضبط صوت می شنود گریه راسر دهد. اگر کودک بغیر از گریه هیچ رفتار دیگری را نتواند از خود نشان دهد که ازحالت بلاتکلیفی درآید (مثلا با اسباب بازی بازی کند یا بطرف مادرش بدود) حالتش تشدید می شود. به این حالت ترس و اضطراب گفته می شود. ترس از جدایی موقت از مراقب آشنا بیش تر از آن موقع معلوم می شود که کودک در اتاقی با غریبه ای تنها مانده باشد.اگر با پرستارش یا یکی از بستگان آشنا باشد کمتر احتمال دارد که دچار ترس شود.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

بطور خلاصه در :
  • 24 هفتگی

با حرکاتی همچون نوازش کردن، ضربه زدن و چنگ زدن واکنش نشان می دهد. اوممکن است به نشان علاقه به صورت شما دست کشد. ممکن است از غریبه ها بترسد و احساس تعلق خود به شما را با چنگ زدن به شما و نگه داشتن شما، نشان دهد.

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

  • 28 تا 36 هفتگی

کودک شما به کودک دیگر نگاه می کند . دستش را بطرف او دراز می کند . او را لمس می کند . او بازی هایی مثل « دس دسی» و « این میگه بریم دزدی» رادوست دارد . برای جلب توجه سرفه می کند. صداهای حلقی درمیاورد . جیغ می کشد، گریه می کند و حباب تولید می کند. کودک نام خود را می داند و معنای « نه» را می فهمد . حس شوخ طبعی دارد و خیلی دوست دارد شما را بخنداند . اما با فشردن سر و صورت خود به صورت شما محبت زیادش را نشان می دهد . برخی تشریفات اجتماعی مثل «بای بای کردن» و بوسیدن را بلد است . اگر اسباب بازی اورا بگیرید خشمگین  می شود .

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)

منابع:
  1. برك، لورااي (1385) . روانشناسي رشد1 (ازلقاح تا كودكي) . مترجم يحيي سيدمحمدي . تهران: نشر ارسباران.
  2.  سیف، سوسن… [و دیگران] (1377) . روانشناسی رشد(1) . تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
  3.  ماسن، پاول هنري…[ و ديگران] (1380) . رشد وشخصيت كودك؛ مترجم مهشيد ياسائي . تهران: نشرمركز، كتاب ماد.
  4.  میریام، استاپرد (1388)- همه کودکان تیزهوشند اگر…: . چگونه استعدادهای واقعی کودک خود را کشف و تقویت کنیم . ترجمه سهراب سوری، امیرصادق بابلان . تهران: ذهن آویز.

کتاب‌های پیشنهادی در این زمینه:

 

 

 

نقش بازی در رشد کودکان
کتاب بازی و سرگرمی از تولد تا دو سال

شناخت کودک 6 تا 12 ماهه – بخش اول

آشنایی با کودک 6 تا 12 ماهه - بخخش اول

اكنون كوك شما نيمي از راه اولين سال زندگي خود را سپري كرده است. او واقعا” پرتحرك شده و به محيط اطرافش بسيار علاقمند است. كنار آمدن با حس كنجكاوي او يك چالش بزرگ است. سعي كنيد صبور باشيد و اوقات خوشي با او داشته باشيد. كودك در شش ماه اول زندگي خود خيلي چيزها آموخته است.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)

اين موضوع درمورد شما نيز صدق مي كند! شما نيز براي پدر ومادر بودن بسيار آموخته ايد. كودك در اين دوره بسيار كنجكاو است و اين تعجب شما را برمي انگيزد. روابط اجتماعي او بهتر و بهتر مي شود. كودك وارد دوران نوپايي مي شود و در مرحله ي كسب استقلال كم كم از شما جدا مي شود و منيت تازه ي خود را رشد مي دهد. با شما وارد گفتگو مي شود و دنياي جديدي را پيش روي شما به تصوير مي كشد.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)

آشنایی با کودک 6 تا 12 ماهه - بخخش اول

بررسی مراحل رشد کودکان در 6 تا 12 ماهگی:

رشد یک پدیده مستمر است. ممکن است در بعضی زمینه ها کند شود ولی هرگز متوقف نمی گردد. گاهی رشد در زمینه های خاصی پیشرفت نشان می دهد اما درمقابل ممکن است در زمینه های دیگر کندتر شود. ازنظر سرعت رشد هیچ دو کودکی مانند هم نیستند. مجموعه ای از نمودارها برای سیر تکامل رشد در سنین مختلف وجود دارد. اما احتمال اینکه کودک هر کاری را دقیقا در زمان میانگین گفته شده انجام دهد بسیار کم است. کودک به احتمال قریب به یقین آن کار را زودتر یا دیرتر انجام می دهد. در این مقاله بطور مختصر برخی جنبه های رشد را که در زیر آمده است در کودکان 6-12 ماهه بررسی می کنیم:

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)
  1. رشد جسمانی
  2. رشد حرکتی
  3. رشد ذهنی
  4. رشد ادراکی ( بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی، چشایی )
  5. رشد گفتاري
  6. رشد هيجاني، اجتماعي، عاطفي

1 – رشد جسمانی:

بطور متوسط وزن یک نوزاد طبیعی که پس از یکدوره کامل حاملگی بدنیا آمده است در لحظه تولد، حدود سه تا سه و نیم کیلوگرم و قد او بطور متوسط  48-50 سانتی متر است.بدیهی است که اندازه، قد و وزن در نوزادان مختلف فرق می کند، نوزادانی که از مادران سالمتر و با تغذیه ی بهتر بدنیا می آیند. ازنظر قد و وزن نیز طبیعی ترند. بطورکلی رشد جسمانی و رسیدگی اندام های بدنی به عوامل محیطی و ارثی بستگی دارد. نرمش، حرکات ساده ورزشی و تمرین نیز تا اندازه ای در رشد جسمانی کودک مؤثر است.

تغذیه و بهداشت مادر در دوران بارداری و شیردهی، در قد و وزن و سایر توانایی های کودک تأثیر بسزایی دارد. سوء تغذیه جنین باعث کاهش قابل ملاحظه ی سلول های مغزی شده، از رشد طبیعی سلول های ایجادشده نیز جلوگیری می کند. درهنگام تولد سلول های مغزی مربوط به حواس و تعادل از میلین پوشیده شده اند. بعد از تولد نیز این جریان با نظمی خاص ادامه پیدا می کند و تا پایان سال دوم زندگی به سرعت پیشرفت می کند.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)

 

  • 1-1 وزن

بطور متوسط هر هفته 150 تا 200 گرم بر وزن کودک اضافه می شود تا اینکه در شش ماهگی وزنش به دوبرابر وزن هنگام تولد می رسد. اگر وزن کودک بطور منظم اضافه نشود یعنی در بعضی هفته ها افزایشی نداشته باشد، در هفته های بعد این کمبود جبران خواهد شد. وزن پسران همیشه از دختران کمی بیشتر است و این تفاوت را تا دوران بلوغ حفظ می کنند ولی از آن به بعد دختران سریعتر رشد می کنند، ترکیبات بدنی آنها نیز با هم متفاوت است بطوریکه دختران درمقایسه با پسران چربی بیشتری دارند ولی عضلات و آب موجود در بدن پسران بیشتر است.

  • 2-1 قد

تغییرات قد نیز مانند وزن، در یک سال اول زندگی قابل توجه است و درحدود بیش از 20 سانتی متر، یعنی تقریبا بیش از 3/1 قد در هنگام تولد، به اندازه قد اضافه می شود.رشد سر در دوسال اول زندگی درمقایسه با قد و وزن کمتر است و از این طریق تناسب آن با بدن بدست می آید و شباهت و تناسب قد، وزن و سر به اندازه های دوره بزرگسالی نزدیک می شود. اندازه های بدنی دختران و پسران در دوسال اول تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند.

  • 3-1 رشد دندان ها

نخستين دندان كودك تا حدود 6تا8 ماهگي بيرون مي آيد و بقيه پس ازآن و به تدريج رشد مي كند. ممكن است كودكي در 3ماهگي دندان دربياورد و كودك ديگري تا يكسالگي دندان نداشته باشد. دير يا زود روييدن دندان ها هيچ ارتباطي با كم هوشي و با هوشي کودک ندارد. طبيعي است كه هرگونه اختلال در تغذيه كودك بخصوص كمبود شير موجب ناهنجاري هايي در تشكيل و رشد مينا و نسوج دندان مي شود. و رشد آن را با اشكال مواجه مي كند. با دادن شير كافي به كودك و با اضافه كردن مواد ضروري به غذاي او زمينه براي رشد مناسب دندان ها فراهم مي شود.

 

2 – رشد حرکتی

توالی رشد حرکتی شامل :
  • رشد حرکتی درشت : Gross motor development
  • رشد حرکتی ظریف : Fine motor development

(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)رشد حرکتی درشت به کنترل اعمالی اشاره دارد که به نوباوگان کمک می کند در محیط گردش کنند مثلا سینه خیز بروند، بایستند و راه بروند، درمقابل رشد حرکات ظریف به حرکت های کوچکتر مانند دست دراز کردن و چنگ زدن مربوط می شود. گرچه توالی رشد حرکتی دربین کودکان خیلی یکنواخت است اما تفاوت های فردی زیادی در سرعت رشد حرکتی وجود دارد. فقط درصورتی نسبت به رشد کودک نگران می شویم که چند مهارت حرکتي بطورجدی به تأخیر افتاده باشد.بطور خلاصه در :

 

  • 24 هفتگي

حرکات درشت: عضلات كودك آنقدر قوي شده كه مي تواند مقدار زيادي از وزنش را روي ساعدهايش بياندازد. در حالي كه دستهايش را به عنوان تكيه گاه جلو گذاشته است مي نشيند مي تواند دستهايش را دراز كند تا بلندش كنيد و مي تواند بدون تكيه به جايي چند دقيقه در صندلي بچه بنشيند.

حرکات ظریف: حركات كودك كاملتر و ظريفتر مي شود. مي تواند چيزي را از يك دست به دست ديگر بدهد. مي تواند شيشه شيرش را نگه دارد. اگر چيزي در دستش باشد آن را زمين مي اندازد تا چيز ديگري را بردارد.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)

  • 28 هفتگي

حرکات درشت: كودك با دقت بيشتري اشياء را در چنگ خود مي گيرد و براي رسيدن به آنها انگشتان خود را دراز ميكند. مي تواند چيزي را به راحتي دست به دست كند ،وقتي مي خواهد چيز ديگري را بردارد ، چيزي را كه در دست دارد نگه مي دارد. با اسباب بازي روي ميز ميزند، با دقت بيشتري غذا مي خورد. مي تواند غذاهاي ساده را با دست بخورد.

حرکات ظریف: بدون كمك مي نشيند، سينه خيز ميرود. مدتي روي شكم مي خوابد، وزنش را با يكدست تحمل مي كند. وقتي او را سر پا نگه ميداريد وزنش را روي زانوها و باسن خود كه صاف نگه داشته تحمل مي كند.

  • 32هفتگي

حرکات درشت:  از ايجاد سر و صدا و به هم زدن اسباب بازي هايش لذت مي برد. مي تواند كاغذ را پاره كند، مي تواند چيزي را محكم در انگشتانش نگه دارد. براي حركت كردن تلاش مي كند.

حرکات ظریف: براي رسيدن به اسباب بازي دستش را دراز مي كند. ممكن است بدن خود را به عقب و جلو تكان دهد. اگر دستهايش را نگهداريد، بالا و پايين مي پرد .

  • 36 هفتگي

حرکات درشت: حركات كودك دقيق تر شده و كمتر اشياء را به دهان مي برد. كم كم مي تواند با انگشت سبابه خود اشاره كند. مي تواند به جلو خم شده و اجسام كوچك را بردارد و همچنین مي تواند 2 مكعب را كنار هم بگيرد، گويي مشغول مقايسه كردن آنهاست.

حرکات ظریف: مي تواند تمام وزنش را روي پاهايش نگه دارد ولي بايد به چيزي تكيه كند. او مي تواند 10 دقيقه بنشيند، به طرفين خم شود و تعادل خود را حفظ كند.مي تواند بغلتد و يا تلاش كند چهار دست و پا حركت كند.

  • 40 هفتگي

حرکات درشت: مي تواند شيء كوچكي را با كنار هم آوردن انگشتان شست و سبابه از زمين بردارد. عمدا چيزي را رها مي كند، مي تواند برجي با دومكعب بسازد.

حرکات ظریف: كودك مي تواند حركت كند، مقدار كمي روي دستها و زانوهايش جلو ميرود. مي تواند خود را بالا بكشد و از تغيير وضعيت از حالت نشسته به خوابيده لذت مي برد.

  • 44 هفتگي

حرکات درشت: با 4دست و پا به همه جا ميرود. مي تواند وقتي كه ايستاده است پاي خود را از زمين بلند كند.

حرکات ظریف: به سادگي اشياء را رها مي كند، مدت زيادي را صرف گذاشتن چيزهاي مختلف در داخل ظروف و درآوردن آنها مي كند. اگر دست خود را به طرف او دراز كنيد، چيزي را كه در دست دارد به سمت شما مي گيرد. بازيهاي دست زدني مثل “دس دسي” انجام مي دهد.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)

  • 48 هفتگي

حرکات درشت: با گرفتن اثاثيه به پهلو حركت ميكند. اگر هر دو دست او را بگيريد به جلو تا يك سالگي حركت ميكند. در يك سالگي اگر فقط يك دست او را بگيريد مي تواند راه برود.

حرکات ظریف: اشياء را از روي قصد پرت ميكند. همه چيز را دردهان مي گذارد و سعي مي كند دو مكعب را با يك دست بگيرد.

ادامه دارد… ( کلیک کنید )

 

 

منابع:(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)
  1. برك، لورااي (1385) . روانشناسي رشد1 (ازلقاح تا كودكي) . مترجم يحيي سيدمحمدي . تهران: نشر ارسباران.
  2.  سیف، سوسن… [و دیگران] (1377) . روانشناسی رشد(1) . تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
  3.  ماسن، پاول هنري…[ و ديگران] (1380) . رشد وشخصيت كودك؛ مترجم مهشيد ياسائي . تهران: نشرمركز، كتاب ماد.
  4.  میریام، استاپرد (1388)- همه کودکان تیزهوشند اگر…: . چگونه استعدادهای واقعی کودک خود را کشف و تقویت کنیم . ترجمه سهراب سوری، امیرصادق بابلان . تهران: ذهن آویز.

 

 

تشویق و تنبیه

تشویق و تنبیه

می خواهیم ماجرای تشویق و تنبیه را از دیدگاه های مختلف بررسی کنیم:

  • دیدگاه رفتارگرایی

در دیدگاه رفتارگرایی پروسه آموزش به صورت زیر است:

1- تقلید

2-تکرار

3-تداعی

4-تقویت

(تشویق و تنبیه) در این دیدگاه که به نوعی ما قالب‌های ذهنی از پیش تعیین شده برای کودک داریم . تقویت به همان معنای تشویق یا تنبیه هست به این صورت که:

تشویق = تقویت کاری که مورد علاقه‌ی ماست

تنبیه = برحذر داشتن از کاری که مورد علاقه‌مان نیست

در این روش نقد بر این است که می‌تواند امر تربیت کاملا سلیقه ای و براساس قدرت نمایی والدین انجام شود . در این روش تشویق و تنبیه جواب می دهد و رفتار را شکل می دهد اما اثرات منفی در شخصیت کودک باقی می‌گذارد که مناسب نیست .

(تشویق و تنبیه)اگر تنبیه را در بخش جسمی و غیرجسمی ببینیم می توانیم تاثیرات آن را بهتر بررسی کنیم. به طور کلی تنبیه یک عمل ناخوشاینداست که انجام شدنش آن را مجاز می کند . وقتی تنبیه کردن از هر نوعش برای ما به شکل یک عادت دربیاید بخصوص تنبیه بدنی، این فرایند تبدیل به یک الگوی تربیتی می شود و لذا نه تنها خود را محق می بینیم در این ماجرا بلکه داریم به بچه ها نیز این مجوز را می دهیم که زدن به عنوان یک روش تنبیهی آزاد است.

پس مراقب آن چه انتخاب می کنیم باشیم.

عوارض تنبیه جسمی در دیدگاه “ژان ژاک روسو” :(تشویق و تنبیه)

  • تنبیه گاهی ریشه عمل را طوری خشک می‌کند که آن عمل دیگر به کل انجام نمی شود . کودکی که به خاطر جیغ و فریاد زدن طوری کتک خورده که دیگر فریاد زدن را کنار می‌گذارد حتی به عنوان یک مکانیسم دفاعی موقع تجاوز و …
  • ایجاد کینه در مقابل مرجع قدرت
  • تکرار یک رفتار تکرارشونده غلط = تلافی به این معنا که کودک آرزو دارد در مقام مرجع قدرت قرار بگیرد
  • ایجاد پنهان کاری = فقط در حضور مرجع قدرت ضمانت اجرایی دارد
  • ایجاد بی حسی
  • کودک آزار رساندن را مجاز می داند
  • از بین رفتن عزت نفس = خود را آزارپذیر می‌بیند .در واقع آزارپذیر بودن را در شأن و شخصیت خود می‌داند
  • شرطی شدن= آن قدر بپربپر می کند تا حتما سرش داد بزنی که بنشیند.
  • تشدید لجبازی= تکنیک دفاعی کودک در برابر تنبیه
  • کسب توجه= کودک گرفتن توجه منفی را به بی توجهی ترجیح می دهد ( به من توجه کن حتی اگر کتکم می زنی . پس بیشتر دست به کارهای بد می زند)
  • تهدید و ایجاد ترس= من به واسطه قدرتی که دارم تو را محدود می کنم تا رفتاری در تو شکل بگیرد

تنبیه روانی:(تشویق و تنبیه)

همه ی موارد تنبیه جسمی به اضافه ی اثرات تنبیه جسمی در روان کودک باقی می‌ماند حتی با گذشت چندسال که:

  • باعث تهدید آگاهانه خود کودک (احساس ها و نیازهایش) می شود= نیازهای کودک را تهدید کنیم تا به خواسته‌ی خود برسیم
  • سرکوب روانی نیاز به پذیرش = دیگر دوستت ندارم
  • سرکوب نیاز به ارتباط = باهات قهرم
  • محبت مشروط = دیگه مامانت نمی شم
  • ایجاد ناامنی = میذارمت می رم
  • و …

گاهی در تنبیه دو موضوع غیر مرتبط را به هم ربط می دهیم. یعنی تنبیه با عمل اتفاق افتاده سنخیت ندارد و از یک جنس نیستند .

مثال: اگر اتاقت تمیز نشه خوراکی نداری

(تشویق و تنبیه)تبدیل تنبیه به تهدید: وقتی برای عمل انجام شده ما تعیین کننده‌ی عکس العملش هستیم در واقع داریم کودک را تهدید می کنیم

مثال: اگر حموم نری پارک نمی ریم / درستش اینه که بگیم : اگر حموم نری بو می گیری

خب .

از این مثال چه نتیجه ای می گیرید ؟

این مثال می‌تواند تعریف درستی از تنبیه کردن را بدهد؟

شما چی فکر می کنید؟

 

کتاب‌های مرتبط با این مطلب:(تشویق و تنبیه)

نه تنبیه نه تشویق

 

 مقدمه ای بر موضوع “اعتماد به نفس” و “عزت نفس” در کودکان

 مقدمه ای بر موضوع "اعتماد به نفس" و "عزت نفس" در کودکان

ما پدر و مادرها میراث گران بهایی که می توانیم برای فرزندانمان به جا بگذاریم “احساس عزت نفس” هست . البته این خصوصیت به صورت وراثت به بچه ها منتقل نمی شود و این طور نیست که بطور ذاتی در ژن های ما وجود داشته باشد.

عزت نفس بطور تدریجی براساس تجربه هایی که کسب می کنیم و ازهمان روزهای اولیه ی زندگی شروع به شکل گیری می کند و ما بعنوان والدین نقش اساسی در شکل گیری این مهم برعهده داریم. تمام استعدادها و توانایی های بالقوه کودک ممکن است نابود شود و فعال نشود اگر حس عزت نفس در کودک رشد پیدا نکند.

عزت نفس و اعتماد به نفس:

اعتماد به نفس در هنگام رویارویی ما با مشکلات مختلف همواره با خودآگاهی مثبت در وجود ما همراه هست .زمانی که به خودمان و توانایی هایمان مطمئن هستیم با نگاه مثبتی که به خود و توانایی هایمان داریم باعث می شود که در مشکلات بهتر رفتار کنیم .

درمقابل، کمبود اعتماد به نفس منجر به داشتن درک منفی از خودمان می شود . همانطور که داشتن اعتماد به نفس کمک می کند در برخورد با مشکلات موفق تر رفتار کنیم ، قرارگرفتن در هر موقعیت موفقیت آمیز هم اعتماد به نفس و عزت نفس را بالا می برد.

حالا ، فرق اعتماد به نفس با عزت نفس چیست؟

اعتماد به نفس

از ایمان داشتن به خود و شناخت خوب از خود سرچشمه می گیرد، اینکه به خصوصیات خود یعنی توانایی ها و نقطه ضعف هایمان آگاه باشیم. این آگاهی و شناخت از ویژگی های ما کمک می کند که براساس توانایی هایمان رفتار کنیم . درصدد کنترل و رفع نقاط ضعف‌مان باشیم و خودمان را یا در موقعیت شکست قرار ندهیم و یا در پذیرش آن باشیم  و اینکه بدانیم چه زمانی از چه استعدادمان استفاده کنیم . و چه خوب است که به بچه ها کمک کنیم تا به خود آگاه باشند .

با قراردادن آن ها در موقعیت های مختلف و کسب تجربه های متفاوت، کمک کنیم تا طیف احساسات، توانایی ها و نقاط ضعف شان را بشناسند و برای آن چاره کنند.

عزت نفس

از حس دوست داشتن و دوست داشتنی بودن برمی‌آید. اینکه امنیت عاطفی داشته باشیم و لازمه این را به کودکانمان هم منتقل کنیم.

” محبت بی قید و شرط” کلید کسب عزت نفس هست. این که در هر شرایطی برای من دوست داشتنی هستی حتی وقتی کار بدی انجام می دهی. این که کار از شخصیت کودک جداست. (کاری که انجامش دادی بد بود اما خودت همیشه برایم دوست داشتنی هستی)

عزت نفس یعنی احساس کاملا خوبی نسبت به خودمان داشته باشیم . حس ” ارزشمند بودن و حس ” دوست داشتنی بودن ” از عزت نفس بالا می‌آید که البته این با خودشیفتگی فرق دارد.

در خودشیفتگی فرد اغراق شده خودش را بدون داشتن شناخت از خود دوست دارد و به شدت قبول دارد.

اما در عزت نفس با علم به توانایی ها و کاستی ها خودش را دوست داشتنی  و شایسته ی احترام می داند.

مسلماً حضور اعتماد به نفس و عزت نفس توأمان می تاند باعث بالندگی فرد شود و احساس رضایت از زندگیش داشته باشد. چیزهایی توی زندگی هرکدام از ما وجود دارد که برای شخص خودمان خیلی اهمیت دارد . مثل داشتن برخی ملاک های اخلاقی، اهداف شخصی، ایده ها و آرزوها و … که حتی ممکن است برای جامعه ای که زندگی می کنیم هم مهم نباشد، اما این جنبه ها همان هایی هستند که پس از کسب آن ها احساس اعتماد به نفس واقعی می کنید . در حالی که ممکن است برای افراد دیگر هیچ اهمیتی نداشته باشد.

  • اما در مورد بچه ها:

گاهی چند موضوع کوچک می تواند به عزت نفس آن ها آسیب بزند . اولین و مهم ترین مسئله از نظر کودکان این است که آیا والدین شان آن ها را دوست دارند?. و برایشان ارزش قائل هستند یا نه ؟.

محبت اساس احساس امنیت و عزت نفس در کودکان است.

و بر عزت نفس آن ها در دوران کودکی اثر می گذارد.

برای کودک همچنان که رشد می کند و بزرگتر می شود عوامل مختلفی دارای اهمیت ویژه می شود:

  • موفقیت در مدرسه
  • توانایی ایجاد و نگهداری روابط دوستانه
  • بلوغ
  • و …

این دلایل به دلیل اهمیت بسیاری که دارند اثر شگرفی بر کل خودآگاهی و احساس عزت نفس کودک خواهد داشت. آنچه در بزرگسالی پیروزی یا شکست جزئی قلمداد می شود. عامل فشار بالقوه ای هست که بر خودآگاهی و اعتماد به نفس کودک وارد می شود . این فشار به ویژه در حوزه هایی که کودک خودش را با همسالانش مقایسه می کند بیشتر دیده می شود.

نویسنده: سعیده شکوری

 

 

 

کودک خوشبخت- بخش 2

کودک خوشبخت-2

موارد زیادی هست که همه مون میدونیم که کار غلطیه ولی انجام میدیم.

مثلا:

  • غیبت کردن و پشت سر افراد بدگویی کردن در حضور بچه ها
  • دروغ گفتن حتی دروغ های ساده  در حضور کودکان
  • پرخاش کردن و خشونت و دشنام در حضور کودکان
  • دادن قول و وعده های خارج از تعهد به کودکان
  • تهدیدهای عاطفی و ایجاد ترس در حضور کودکان و ….

 

موارد زیادی از این دست هست که ما روزانه انجام میدیم و تازه به زشتی و نادرست بودن آن واقفیم … پدری که در حضور کودک و همسرش عنان اختیار را از دست می دهد و در خیابان بخاطر یک رفتار بد دیگری شروع به دعوا میکند و یا مادری که با کنترل نکردن خشم خود پدر خانواده را مورد خطاب طعنه و کنایه و بی مسیولیتی در حضور کودک می کند.

مواردی که گفته شد تقریبا کم و بیش همه مون به اثرات مخربش در روی روح و روان کودک واقفیم .

مواردی رو که الان خدمتتون میگیم رو شاید به اهمیتش واقف نباشیم ولی روی خوشبختی کودکمون در آینده تاثیر شایانی داره:

خیلی از ما روزانه جملاتی رو به زبون میاریم که بار منفی بالایی دارند و ما اصلا نمی دونیم که چه تاثیری روی بچه های ما خواهد گذاشت . مثلا:

  • فرض کنید در خانواده ای مرتب بدون در نظر گرفتن اینکه بچه ها حضور دارن گفته میشه
  • ایران جای زندگی کردن نیست …
  • آینده ای اینجا وجود نداره ….
  • مملکت نیست اینجا که ….
  • محاله کسی بتونه بدون پارتی اینجا پیشرفت کنه ….
  • خوشبختی واسه پولدارهاست …
  • بعضیا اساسا از اول خوشبخت به دنیا میان ….
  • طرف باباش پولداره . وقتی فوت کرده کلی براش ارث و میراث گذاشته بچه هاش دارن کیف میکنن . از این شانسا هم نیاوردیم …..
  • این همه بدبختی صبح تا شب دارم آخه چه جوری توقع دارین خوشحال باشم ….
  • دنیا دار مکافاته ….

و جملاتی از این قبیل ….

آیا تا حالا روزی رو دیدید که بدون شنیدن این حرفا بگذره ؟

تا حالا فکر کردید یک کودک چطور می تونه در سرزمینی آینده ش رو بسازه که اولین و معتمدترین بزرگترش هیچ امیدی به آینده ش نداره. وقتی ما افراد پولدار رو خوشبخت میدونیم و این رو مدام جلوی بچه هامون تکرار می کنیم ناخواسته داریم دید اونها رو نسبت به زندگی بر مبنای پول می کنیم . وبهشون میگیم که فقط به پول فکر کنند و با این تفکر بزرگشون میکنیم که اگه نتونستی پول زیاد بدست بیاری قطعا خوشبخت نخواهید شد . فکرشو کردید که با این تفکر خودتون رو بردید زیر سوال . از اینکه کودک فکر کند پدر و مادر من عرضه اینکه پولدار شوند رو نداشتند. چطور انتظار داریم در جامعه مون که مرتب داره این تفکر در اون بزرگ و بزرگتر میشه افرادی پیدا شوند که مهربان باشند و کار هموطنشون رو راه بندازن.

بکوشید جملات منفی رو از خودتون و زندگیتون دور کنید . از افرادی که نگاه بدبینانه ای به زندگی دارند و مرتب اهل شکایت کردن هستند فاصله بگیرید و یا سعی کنید نگاهشون رو تغییر بدید.

بیاین از این زاویه نگاه کنیم:

اگه کودک ما با مثبت اندیشی و دید مثبت به زندگی نگاه کنه و همیشه مشکلات رو به عنوان یک مسیله قابل حل ببینه نه اینکه فکر کنه راه حلی وجود نداره .رفتار دیگران رو اصلاح میکنه و تاثیر نمیگیره .یادتون باشه والدین بزرگترین الگوی کودکان هستند و وقتی کودک ببینه که در خونه پدر و مادرش همه مشکلات رو با مشورت و تامل حل میکنن و اون رو به عنوان یک مسیله غیر قابل حل نمی بینن قطعا او هم به همین منوال رشد میکنه .

کودکی با اعتماد به نفس و مستقل

چیزی که ما همه مون آرزوش رو داریم و توجه نمی کنیم که با چه نکات ساده ای پایه های اعتماد به نفس کودک رو در هم می ریزیم

  • یه نکته مهم دیگه

یادمون باشه با تغییر در وجود خودمون و رفتار خودمون همه چیز اصلاح نمیشه و همه دیدگاه های مخرب از بین نمیره اما میتونیم با نمونه قرار دادن خود به عنوان کسی که حاضر نیست یکی از قربانیان بازی زندگی باشد ، به میزان زیادی این بد بینی رو کاهش بدیم . زمانی که تصمیم گرفتیم نمونه زنده شخصی باشیم که می داند چگونه از زندگی لذت ببرد و قبول کردیم این تغییر صرفا بخاطر خوشبختی فرزندانمون نیست بلکه به نفع شخص خودمون هم هست ، به خاطر بیاریم واقعا چه چیزهایی برای لذت بردن از زندگی لازم و ضروری ست .

 

بیشتر ما والدین اهمیت بیش از اندازه ای برای یادگیری اصول و قواعد ، کسب دانش ، موفقیت ، پول و پاداش های بیرونی نظیر داشتن شغل خیلی خوب و مسایلی از این دست قایلیم .اما بیشتر وقت ها به این مزایا به عنوان مهم ترین ارزش هایی که هر فردی میتواند داشته باشد به عنوان الگو نگاه می کنیم حتی اگر به قیمت از دست دادن کیفیت های معنوی مهم تری نظیر برخورداری از شادی و نشاط درونی باشد

 

ادامه دارد …

 

 

 

 

کودک خوشبخت – بخش اول

کودک خوشبخت - بخش اول

خوشبختی :

اول به معنای اون می پردازیم و بعد راهکارهایی که میشه انجام داد تا کودکانمون زندگی بهتری رو تجربه کنند و خوشبخت تر باشند. همه مون قبل از اینکه ازدواج کنیم و یا فرزندی داشته باشیم بسیار برنامه برای فرزند آینده مون داریم و کلی نظریه که چطوری با کودکمون رفتار کنیم و یا با او چه کنیم. و مرتب هم به تربیت دیگر پدر و مادرها خرده می گیریم و داد سخن که چطوری بچه شون رو بزرگ میکنن و از اینجور حرفا اما واقعیت چیز دیگه ایه. وقتی چه دار می شیم و با مسایل کودکان روبرو میشیم می بینیم که چقدر اطلاعاتمون در موردشون کمه و انگار هیچی نمیدونیم.

بالاترین آرزویی که برای فرزندتون دارید چیه؟

واقعا  تا حالا فکر کردید بزرگترین آرزوتون برای بچه ها چی میتونه باشه؟

چندتا از جواب هایی که دوستان مون در گروه ها دادند رو بخونیم :

  • بزرگترین آروزی من برای فرزندام اول سلامتی بعد مغز متفکر داشته باشن وبتونن راه درست را در زندگی انتخاب کنن وخوشبخت زندگی کنن

 

  • من بارها به این سوال فکر کردم…فکر میکنم یک آرزوی کلی و شاید در ظاهر ساده بیاد اما حصولش اصلا راحت نیست…دلم میخواد فرزندم وقتی به سن کهنسالی رسید، آرامش و نشاط داشته باشه…آرامش از این بابت که آدم خوبی بوده…هرچه در توانش بوده برای خدمت به خلق کرده…حق کسی تو زندگیش نیست…فرد خوشنامی…اطرافیانش به داشتنش افتخار میکنند…و در اون سن به خاطر عمر مفیدی که گذرونده تنها نیست و دور و برش شلوغه…و نشاط به این خاطر که در بچگی خوب بازی کرده و شیطنت و بچگی کرده…در نوجوانی ورزش و هنر جزو برنامه هایی بوده که روحش رو فراخ کرده…در جوانی هدف درستی رو انتخاب کرده و به راهی رفته که دوستش داره…در میانسالی خانواده گرم و مهربونی داشته داشته باشه…مهم نیست فرزند من پرفسور بشه یا یک نقاش یا یک کارمند…من آرزو میکنم که خودش از زندگیش لذت ببره و با نگاه به گذشته پشیمان و دلخور نباشه

 

  • یه روز پدرم ازم پرسید دوست داری سبحان تا چه مقطعی درس بخونه؟گفتم هرچقدر دلش بخواد .پدرم که خیلی متعجب شده بود پرسید: مگه می شه؟! به عهده خودش بذاری شاید اصلا دوست نداشته باشه مدرسه بره جواب دادم: پس من خوب تشویقش نکردم، اگه تربیت من درست باشه خودش راهشو درست و بی نقص جلو می ره، دلم می خواد سبحان شاد باشه و شب وقت خواب از خودش و کارهای روزانه اش رضایت داشته باشه و با آرامش بخوابه .هنوز هم این بزرگترین آرزوی من برای پسرمه. دوست دارم یه تکیه گاه محکم درکنارش باشم و از خدا می خوام کمکم کنه که همراه خوبی براش باشم، انتخاب مسیرش به عهده خودشه و حق داره آینده شو همونطور که دوست داره بسازه، وظیفه خودم رو فقط دادن شناخت و آگاهی بهش می دونم

 

  • بزرگترین آرزوی که من برای فرزندام دارم این است که زودتر پدرو مادرش وجامعش به آگاهی عاقلی منظمی شادی درستی هنرمندی برسند

 

  • آرزوی من اینه که پسرم سلامت باشه و بااعتماد بنفس و با ادب تربیت بشه و ضریب eq بالایی داشته باشه

 

  • فکر کنم آرامش واقعی بهترین چیزیه که میتونیم برای بچه‌هامون آرزو کنيم. این آرامش در لوای مفید بودن و سلامت و خیلی فاکتورهای دیگه حاصل ميشه

 

اینکه خودمون و بچه هامون همیشه سلامت باشیم و از این نعمت بی مانند خداوند بهره مند بشیم یک اصله و اولویت همه مون شاید برای بچه هامون سلامتی باشه و این بسیار مهمه .اما نکته ای که ما الان میخوایم در موردش بحث کنیم و با هم مرور کنیم بیشتر اینه که آرزومون چه چیزایی میتونه باشه .دوستان زیادی مسیله عاقبت بخیری رو نوشتن .در فرهنگ دینی ما مسیله عاقبت بخیری زیاد اومده و این مساوی با همون آرامشیه که ازش یاد می کنیم .عاقبت بخیری تعبیرهای زیادی داره و میتونه معنیش این باشه که اگه کودک ما در آینده  به اونچه که دلش میخواست رسید و آرامش درونی داشت و ضمنا برای رسیدن به خواسته هاش از روش های درست و انسانی استفاده کرده بود و فردی مفید برای جامعه ش بود این میشه یکی از معناهای عاقبت بخیری یعنی یه جورایی هم این دنیا و هم دنیای باقی رو در کنار هم داشتن. البته باز هم ما میخوایم از این فراتر بریم و از یه زاویه دیگه نگاه کنیم.

یکی از خوبی ها و نقاط مثبتی که وجود داره اینه که تقریبا خیلی هامون میدونیم که داشتن ثروت و پول زیاد و امکانات رفاهی خیلی زیاد نمیتونه با خودش خوشبختی به ارمغان بیاره .بیشتر ما والدین به این موضوع واقفیم که اشیا و چیزهایی که از بین میرن نمیتونن شادی آفرین باشن. درسته که پول و ثروت میتونه رفاه بیاره و زندگی ما آدم ها رو ساده تر کنه و باز قبول دارم که درصورتی که بی پولی باشه زندگی کردن و موندن روی موازین شخصی کمی سخت میشه .اما باور دارم که بیشتر از همه اینها اون توانایی خود ما آدماست که میتونه به مشکلات مسلط بشه و شرایط رو به نفعمون تغییر بده. والبته که لطف خداوند در این راه با ما همراهه.

توانایی لذت بردن از زندگی:

شاید موهبتی بالاتر از این نباشه که فرزندانمون طوری بزرگ بشن که صرف نظر از هر موقعیتی که دارن از زندگیشون لذت ببرن و خشنود باشند .به نظرم اینکه بچه هامون برخوردی مثبت با زندگی داشته باشند و اهل شکایت و غرغر کردن نباشند و احساس موفقیت درونی داشته باشند .اینکه همه ما والدین آرزو داریم فرزمدانمون با وجود سختی ها و شرایط,سختی که وجود داره به شادی و آرامش برسند اینکه آرزو داریم بچه هامون در آینده پدر و مادری راضی و خوشحال ، کارآمد ، مستقل و آزاد اندیش باشند و از زندگیشون لذت ببرند  و دید منفی نسبت به اطزافشون نداشته باشند و از همه مهم تر حالت انسان شکست خورده رو نداشته باشند .

حالا باید ببینیم چه جوری میتونیم این هدفها و آرزوها رو در کودکمون محقق کنیم.

نظرات دوستان در این مورد:

  • از همین کودکی به علایق و انتخابهاشون احترام بزاریم و سعی نکنیم جای اونها تصمیم بگیریم.

 

  • بنظرم یهترین کار اینه که نقش حمایتی داشته باشیم نه نقش سیاستگذار و تحمیل کننده.

 

  • من تقریبا مطمینم اگه یه روزی یکی از بچه های ما به ما بگه که مثلا دوست داره در آینده شغل جمع آوری زباله رو انتخاب کنه ما به سرعت واکنش نشون میدیم . و اونها رو از انتخابشون منع می کنیم .در حالیکه شاید کودک ما جزو افرادی باشه که روشی نوین رو در جمع آوری زباله ابداع کنه و در کارش بسیار موفق . منظورم اینه که کمی آرزوهای بچه ها رو جدی بگیریم و اجازه بدیم در مورد عقاید و رویاهاشون صحبت کنند .

 

  • اگر پدر و مادر مطمئن باشن خلاقیتی توی این آرزوی فرزندشون هست و باعث کمک موثر به جامعه میشه باهاش همراه میشن و تشويقش ميکنن در غیر اینصورت خير

 

  • همینطور که الان وقتی موضوعی رو دوست داره مثلا باستان شناسی رو که از علایق خاصشه دارم تحقیق میکنم تا بتونم در کلاسی توی این زمینه ببرمش تا با علایقش بیشتر آشنا بشه و این موضوعیه که ما پدر و مادرا میتونیم انجام بدیم

 

  • من به انتخاب دخترم احترام میگذارم اما چون در زمینه هایی که استعداد داره(مثل نقاشی و موسیقی) چون بهش گفتند چقدر پراستعدادی، احساس میکنم از نظر روحی سریع راضی شده و تلاشی برای پیشرفت نمیکنه…واقعا نسبت به سنش خیلی جلوتره اما پشتکار و تمرین تعطیله…با همون داشته فعلی جلو میره و هیچ تلاشی برای پیشرفت بیشتر نمیکنه

 

  • ما خودمون تا به حال حتما واسمون پيش اومده كه بگيم كاش اين رشته رو نمي خوندم يا اين شغلو انتخاب نمي كردم كاش پدرم جلوي انتخابمو مي گرفت

 

  • به نظر من ما باید بچه هامونو آموزش بدیم که زندگی با کیفیتی داشته باشند یاد بدیم وقتی بادکنکش ترکید چرا نباید ناراحت باشه یا وقتی میره کلاس آموزشی چرا باید بره

 

  •  اتفاقا امروز يه فيلم ديدم يه خانمي يه پسربچه رو از پرورشگاه آورده بود. خونه شون تو يه كلبه تو يه دشت بود. بارون ميومد و پسره داشت زير بارون تو چندتا گودال آب آروم پا ميزد. خانمه اومد با اخم و لحن تندي گفت چيكار ميكني؟ ميدوني اين گودالا براي چيه؟پسره داشت با وحشت نگاهش ميكرد كه چه كار اشتباهي كرده كه يه دفعه خانمه پريد تو گودالا و بپر بپر كرد. پسره هم دنبالش. بعدا شوهرش ازش پرسيد اين چه كاري بود كردي. خانمه هم گفت ميخواستم بازي كنه چون تو پرورشگاه بازي نميكنن

حقیقت اینه که بسیاری از ما نمیدونیم چطوری میتونیم به بچه هامون کمک کنیم تا از زندگی به میزان کافی لذت ببرن و علتشم اینه که کسی در طول زندگی این رمز ساده رو به خودمون نیاموخته و ما چیزی رو که نمی دونیم ، نمی تونیم به کسی هم یاد بدیم .ما به این دور باطل و نافرجامی که به علت عدم آگاهی از گذشته به ما رسیده ، بطور مکرر ادامه میدیم و بچه هامون قربانی عدم آگاهی پدر و مادرامون میشن. اغلب بر این باوریم که می,دونیم چه عواملی برای موفقیت لازمه و از صبح تا شب سعی میکنیم بچه ها رو وادار به اطاعت کنیم و به جایی برسونیم که خودمون فکر می کنیم باید برسیم.

 

تمام این مطالب مقدمه ای بود برای این که چگونه کودک خوشبختی داشته باشیم ؟

 

ادامه دارد…

 

 

 

 

 

 

 

 

آرزوهای کودکان مبتلا به اوتیسم

آرزوهای کودکان مبتلا به اوتیسم

آرزوهای کودکان مبتلا به اوتیسم

ده نکته ای که هر کودک مبتلا به اوتیسم می خواهد شما بدانید

  • من در درجه اول و قبل از هر چیز یک کودکم . من اوتیسم دارم . اما اساسا ” اتیستیک ” نیستم

اوتیسم فقط جنبه ای از کل شخصیت من است . اوتیسم مرا به عنوان یک شخص تعریف نمی کند. آیا شما فردی هستید با افکار ، احساسات و استعدادهای فراوان یا اینکه فقط یک ویژگی دارید ؟ آیا شما چاق هستید ، نزدیک بین هستید ، …. ؟ شاید اینها چیزهایی باشد که در شما مشاهده می کنیم ، اما ضرورتا اینها کل شخصیت شما را تشکیل نمی دهند . شما که فرد بالغی هستید ، بر شیوه ی معرفی خودتان کنترل دارید . اگر بخواهید یکی از ویژگی هایتان برجسته شود می توانید این کار را انجام دهید . اما در مقام یک کودک من هنوز شناخته شده نیستم . نه شما و نه من ، هنوز از توانایی های من خبر نداریم . اگر من احساس کنم که شما انتظار ندارید من توانایی انجام کاری را داشته باشم ، واکنش طبیعی من چنین خواهد بود : ” پس اصلا چرا تلاش کنم ؟ ”

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

  • ادراک های حسی من اختلال دارند

مناظر ، صداها ، بوها ، طعم ها و لمس چیزها ، که برای شما آ ن قدر معمولی هستند و شاید بطور عادی به آنها توجه نکنید ، می تواند برای من دردناک و آزاردهنده باشد . محیطی که باید در آن زندگی کنم ، اغلب به نظر آزار دهنده می رسد . گاه ممکن است پرخاشگر به نظر برسم ، اما در واقع فقط از خودم دفاع می کنم . شاید به همین دلیل است که یک خرید ساده از مغازه خواربارفروشی ، ممکن است برای من مثل جهنم باشد .گوش های من ممکن است بیش از حد تیز باشند . گویی دهها نفر با هم به یکباره در اطرافم حرف می زنند .

شاید بویایی من خیلی قوی باشد ، ماهی های روی پیشخوان تازه نیستند ، آدمی که کنارم ایستاده دوش نگرفته و … ، من نمی توانم همه ی اینها را دسته بندی و مرتب کنم  به شکل خطرناکی حالم دارد بهم می خورد . چون دیدمحوری هستم ممکن است ابتدا حس بینایی من بیش از حد تحریک شود . نور مهتابی نه تنها خیلی روشن است ، وزوز نیز می کند . انگار که اتاق می لرزد و این چشمانم را اذیت می کند . همه اینها بر حواس دهلیزی من اثر میگذارند و حالا حتی نمی توانم موقعیت بدنم در فضا را مشخص کنم .

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

  • بین نخواستن ( می خواهم نکنم ) و نتوانستن ( قدرتش را ندارم ) تمایز قائل شوید

فکر نکنید که من نمی خواهم به حرفتان گوش بدهم . موضوع این است که حرفتان را نمی فهمم . وقتی من را از آنسوی اتاق صدا می کنید من اینگونه می شنوم ………… #$&66#……….. ( این علائم می توانند به پارزیت ها یا ارتعاشات مزاحم شنیداری ترجمه شوند ) . به جای آن به من نزدیک شوید و مستقیما با کلماتی ساده و روشن با من حرف بزنید : ” بیلی خواهش می کنم کتابت را روی میز بگذار ، الان وقت ناهار است ” . من بدین شکل می فهمم که چه انتظاری از من دارید و اتفاق بعدی چیست . حالا برای من به مراتب ساده تر است که از دستورات شما اطاعت کنم .

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

  • من متفکر عینی هستم یعنی همه ی حرف ها را تحت الفظی می فهمم

وقتی به من می گویید ” شیطون کله ام را بردی ” و منظورتان این است که ” سر و صدا نکن ” من کاملا در درک عبارت شما گیج می شوم . به من نگویید این کار مثل ” آب خوردن ” است در حالی که هیچ آبی در اطراف من وجود ندارد . وقتی می گویید ” هوا گرگ و میش است ” من حیواناتی را مجسم می کنم که توی هوا هستند . لطفا فقط به من بگویید ” هوا دارد تاریک می شود ” .

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

  • در مواجهه با دایره ی محدود لغات من صبوری پیشه کنید

برای من بسیار سخت است که احساساتم را با کلماتی که بلد نیستم بیان کنم و شما را از نیازهایم آگاه کنم . شاید گرسنه ، سرخورده ، وحشت زده یا گیج باشم ، اما کلماتی برای بیان احساساتم در اختیار ندارم . شما باید حواستان به حرکات بدن ، گوشه گیری ، آشفتگی و دیگر علائمی اشد که به شما هشدار می دهند من مشکلی دارم .اما روی دیگر سکه این است شاید در ظاهر یک پروفسور کوچک یا ستاره سینما باشم ، شاید بیش از هم سن و سال های خودم لغت بدانم و یا بتوانم نوشته ای را تند تند بخوانم . من این پیام ها را از دنیای اطرافم گرفتم در حافظه ام ریخته ام تا نقص کلامی ام را جبران کرده باشم ؛ چون می دانم به هر حال شما انتظار دارید در مقابل هر سؤالی پاسخی به شما بدهم .

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

  • چون سر و کار داشتن با زبان برای من مشکل است من بسیار دیداری محور هستم

لطفا به جای اینکه به من بگویید چگونه  کاری را انجام دهم  آن را به من نشان بدهید . لطفا آماده باشید که چندین بار تکرارش کنید . تکرار مداوم به آموختن من کمک می کند . یک برنامه دیداری طی کارهای روزانه ام برای من مفید است ، همانطور که شما از برنامه کار روزانه استفاده می کنید . این کار مرا از اضطراب اینکه بعدا چه می شود رها می سازد و سبب می شود به آرامی از یک فعالیت به فعالیتی دیگر بروم ، وقتم را بهتر مدیریت کنم و انتظارات شما را برآورم .

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

  • بر آنچه می توانم انجام دهم تمرکز کنید ، نه آنچه نمی توانم

مثل هر انسان دیگر ، در محیطی که دائم احساس کنم از پس کارها بر نمی آیم و باید کسی ” به دادم برسد ” نمی توانم چیزی بیاموزم . وقتی تقریبا مطمئنم که الآن بابت موضوعی سرزنش می شوم ، تلاش برای هر رفتار جدید هر قدر هم که سازنده باشد تبدیل به چیزی می شود که باید از آن پرهیز کنم . در جستجوی نقاط قوت من باشید و آنها را پیدا کنید . برای بسیاری از کارها بیش از یک راه درست وجود دارد.

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

  • در تعاملات اجتماعی کمکم کنید

شاید ظاهر قضیه این باشد که نمی خواهم در حیاط با بچه ها بازی کنم ، اما گاه موضوع فقط این است که بلد نیستم چگونه سر حرف را با آنها باز کنم یا وارد بازی شوم . اگر شما بچه های دیگر را تشویق کنید که خودشان داوطلبانه مرا به بازی فوتبال یا بسکتبالشان راه دهند ، طبیعتا از اینکه با انها همبازی شوم خوشنود می شوم .

من در بازی هایی که ساختار دارند عملکرد بهتری دارم چون آغاز و پایان مشخصی دارند . من از حرکات صورت یا ابراز احساسات و یا حرکات بدنی بچه های دیگ سر در نمی آورم ، بنابراین سپاسگزار خواهم بود اگر به طور مداوم به واکنش های اجتماعی  صحیح راهنمایی شوم  . مثلا هنگامی که امیلی از سرسره می افتد ، اگر من می خندم ، به دلیل خنده دار بودم ماجرا نیست بلکه من واکنش مناسب را بلد نیستم . به من یاد بدهید که در این گونه موارد بگویم ” حالت خوبه ؟ چیزیت که نشد ؟ ”

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

  • سعی کنید آنچه مرا عصبانی می کند بشناسید

از کوره در رفتن ، عصبانی شدن ، بدخلقی یا هرچیز دیگر که اسمش را بگذارید ، برای خودم بیشتر از شما آزاردهنده است . وقتی یک یا چند حواس من دچار اضافه بار می شوند دچار این حالت می شوم . اگر بتوانید دلایل از کوره در رفتن مرا بیابید می توانید از آن جلوگیری کنید . دفترچه یادداشتی همراه داشته باشید و زمان ، محیط  ، افراد و فعالیت های مرا یادداشت کنید . شاید بتوانید به یک الگو دست یابید .

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

  • اگر با من نسبتی دارید ، مرا بی قید و شرط دوست بدارید

دست از این افکار بردارید که : ” اگر او فقط … ” و ” ای کاش او می توانست … ” . حتی خود شما هم نتوانسته اید همه ی انتظارات والدینتان را تمام و کمال برآورده کنید. و طبیعتا هم دلتان نمی خواهد که این موضوع مدام به شما یادآوری شود . من که خودم نمی خواستم اوتیسم داشته باشم . یادتان باشد که این من هستم که اوتیسم دارم نه شما . بدون حمایت شما ، چندان شانسی برای اینکه در بزرگسالی ، فردی موفق و متکی به خود باشم ، نخواهم داشت . با حمایت و راهنمایی شما ، شانس و فرصت های من در زندگی بش از آن چیزی است که تصور می کنید . به شما قول می دهم که ارزشش را دارم .

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

و سر انجام سه کلمه : صبوری ، صبوری ، صبوری

سعی کنید اوتیسم را به گونه ای دیگر ، از پنجره ی توانایی ببینید ، نه ناتوانی . به گذشته و چیزهایی که آنها را محدودیت می دانستید . بنگرید و اکنون نعمت هایی را در نظر بگیرید که رهاورد اوتیسم بوده است . درست است که من در روابط چشم در چشم و مکالمه ضعف دارم. ولی توجه کرده اید که من هرگز دروغ نمی گویم. در بازی جر نمی زنم. پشت سر هم کلاسی هایم حرف نمی زنم. یا در مورد دیگران قضاوت نمی کنم ؟. بله ، حقیقت دارد که من احتمالا در آینده مایکل جردن دیگری نخواهم شد . اما با توجه به دقت من در جزئیات و ظرفیت بالای من در تمرکز خارق العاده ، شاید اینشتین ، موزارت و یا ون گوگ دیگری بشوم . آنها نیز اوتیسم داشتند .

حل مشکل بیماران مبتلا به آلزایمر و گشودن معمای حیات در دیگر کرات، در آینده چه دستاوردهایی برای کودکان مبتلا به اوتیسم امروزی به ارمغان خواهند آورد؟.

اگر تکیه گاهم نباشید، به آنچه ممکن است دست یابم ، نخواهم یافت . به بعضی آداب اجتماعی دوباره فکر کن. که اگر برای من مفهومی نداشته باشد سخت نگیر که به آنها ملزم باشم . حامی من باش ، دوستم داشته باش ، آنگاه خواهی دید که تا کجا پیش خواهم رفت .

(کودکان مبتلا به اوتیسم)

منبع : ناتبم ، الن ( 1390) ، آرزوهای کودکان مبتلا به اوتیسم . مترجمان : دکتر پرویز شریفی درآمدی ، زهرا مظفری ، پریوش نریمانی ، تهران : دانژه .

کتاب‌های مرتبط با این موضوع:

 

 

کتاب کلیدهای رفتار با کودک مبتلا به اوتیسم
صد پرسش و پاسخ درباره ی اوتیسم
برادرم اوتیسم دارد
خواندنی های مهم من-اوتیسم

کودکان همیشه ناراضی – بخش سوم

کودکان همیشه ناراضی

کودکان همیشه ناراضیادامه از بخش دوم

کودکان همیشه ناراضی – بخش سوم

نویسنده : سعیده شکوری

کودکان بدخلق و ناراضی را چگونه آرام کنیم؟

گاهی اوقات در کودمان کج خلقی و بد خلقی دیده می شود که بهتر است والدین با طرز برخورد و روش آرام کردن کودک آشنا باشند. اوقات تلخی در کودکان خیلی آزاردهنده است، ولی یکی از واقعیت های دوران کودکی است. کودکان جوان، به آن دسته از کودکانی گفته می‌شود که بین 1 تا 4 سال دارند و هنوز توانایی مقابله و رویایی با مسائل را به خوبی کسب نکرده اند. شروع هر کج خلقی نتیجه یک مسئله ساده است :  دست نیافتن به خواسته خود.

برای کودکان بین 1 تا 2 سال، اوقات تلخی می‌تواند بر اثر برآورده نشدن یک نیاز مثل شیر بیشتر، عوض کردن پوشک یا اسباب بازی باشد، اما مهارت های زبانی برای بیان آن را ندارند. کودک از اینکه ببیند شما به درخواست های او واکنشی نشان نمی‌دهید نا امید می‌شود.

برای نوپایانی که کمی بزرگتر شده اند، کج خلقی بیشتر شبیه به قدرتی برای مبارزه است. زمانی که کودک 3 یا 4 سال دارد، مستقل تر شده است. آن ها کاملاً از نیازها و خواسته‌هایشان آگاهند، و اگر با آنها مخالفت کنید اوقات تلخی آن‌ها بیشتر خواهد شد.

کودکان همیشه ناراضی – بخش سوم

۱۰ راهکار برای آرام کردن کودکان بدخلق و ناراضی :

۱. محیط را ترک کنید:

کودک خود را از محیطی که او  را خسته و عصبانی کرده است دور کنید. این یک استراتژی خوب برای زمانی است که در بیرون از خانه هستید. هنگامی که کودک شما برای خریدن یک اسباب بازی یا شکلات اصرار می‌کند و بهانه می‌گیرد، دست او را بگیرید و او را به قسمت دیگری از فروشگاه یا بیرون از فروشگاه ببرید و او را آرام کنید. تغییر مکان می تواند در تغییر رفتار او بسیار تأثیرگذار باشد.

۲. به آرامی با او صحبت کنید:

این یک مسئله مهم است. متخصصان می‌گویند که به هنگام اوقات تلخی کودک باید خونسردی خود را حفظ کنید، در غیر این صورت وارد یک جنگ قدرت می‌شوید و همه چیز بدتر می‌شود. به علاوه بخشی از دلیلی که کودکان اوقات تلخی می‌کنند برای جلب توجه است.

برای آن‌ها مهم نیست که این توجهی که می‌گیرند مثبت است یا منفی. تنها چیزی که برای آن‌ها اهمیت دارد تمام توجه شماست.

کودکان همیشه ناراضی – بخش سوم

۳. به او پیشنهاد غذا یا خوراکی بدهید

خسته بودن یا گرسنه بودن ۲ دلیل عمده برای اوقات تلخی کودکان محسوب می‌شوند. بیشترین بدخلقی کودکان در زمان هایی نزدیک به نهار یا خواب یا در اوایل بعداز ظهر اتفاق میفتد. این موضوع اتفاقی نیست. به کودک خود غذا و سبزیجات بدهید و تشنگی او را با آب برطرف کنید، او را در رختخواب بگذارید و یا به او اجازه بدهید تا کمی تلویزیون تماشا کند. به این فکر کنید که خود شما هم هنگامی که گرسنه یا خسته باشید کمی بدخلق می‌شوید.

۴. دلیل بهانه جویی های کودک را پیدا کنید

این ترفند برای بدخلقی‌های کودکان زیر ۲/۵ سال جوابگو است. کودکان در این سن معمولاً دامنه لغات محدودی شامل ۵۰ لغت دارند و در هر زمان نمیتوانند بیشتر از ۲ کلمه را بایکدیگر به کار ببرند. بنابراین ارتباطات آن‌ها محدودتر است.

زمانی که شما پیام آن‌ها را به درستی دریافت نمی‌کنید یا منظور آن‌ها را متوجه نمی‌شوید آنها عصبانی و ناامید می‌شوند. از زبان اشاره استفاده کنید. به کودک خود آموزش دهید که از نشانه هایی برای چند کلمه کلیدی استفاده کند. برای مثال غذا یا شیر بیشتر، یا خستگی، و آن گاه می‌بینید که چه معجزه‌ای اتفاق میفتند.

روش دیگر همدردی کردن با کودک است.

کودکان همیشه ناراضی – بخش سوم

این کار از شدت بدخلقی های او کم می‌کند، بعد از آن می‌توانید به دنبال دلیل این بهانه گیری های او باشید. کودکان همیشه نمی‌توانند از نشانه ها برای بیان خواسته هایشان کمک بگیرند.

باید از آنها بخواهید خواسته هایشان را نشان دهند، ممکن است همیشه واضح نباشد اما با کمی تمرین و زمان بهتر می‌توانید با او ارتباط برقرار کنید. برای مثال وقتی او به برادر بزرگترش اشاره می‌کند، به این معنی است که چیزی را از او گرفته و به او نمی‌دهد، پس از برادرش بخواهید که چیزی را که می‌خواهد به او برگرداند.

۵. به کودک خود کمی مهلت بدهید

گاهی اوقات بچه ها فقط می خواهند خشم و عصبانیت خود را تخلیه کنند، پس به آن‌ها اجازه این کار را بدهید (فقط اطمینان حاصل کنید که در حین بروز خشم به خودشان آسیبی نمیرسانند). این کار به کودکان کمک می‌کند. بدون درگیر شدن با شما، یاد بگیرند که چطور خشم و عصبانیتشان را به روشی غیر مخرب بروز دهند، همچنین قادر خواهند بود احساساتشان را نشان دهند، خود را جمع و جور کرده و کنترل دوباره خود را به دست بگیرند.

کودکان همیشه ناراضی – بخش سوم

۶. او را نادیده بگیرید

هنگامی که کودک شما اوقات تلخی می‌کند، کنترل خود را از دست داده است و بیش از حد دچار غلیان احساسات شده است ، قسمتی از مغز او که مختص تصمیم‌گیری و قضاوت است برجسته می‌شود. به دلیل اینکه بخش استدلال‌ مغز او فعال نیست.

در این مرحله استدلال موثر نخواهد بود. این شرایط مانند موقعیتی است که کسی در حال غرق شدن می‌باشد و شما در آن لحظه نمی‌توانید به او شنا کردن را بیاموزید. در این شرایط، برای بهتر کردن اوضاع کاری از دست شما ساخته نیست. در حقیقت هر تلاشی در این زمینه فقط شرایط را بدتر می‌کند. بعد از اینکه آرام شد، شما می‌توانید با او صحبت کنید.

۷. حواس او را پرت کنید :

کودک خود را به کار دیگری که به آن علاقه دارد سرگرم کنید ، تا اوقات تلخی چند لحظه پیش را فراموش کند. در کیف خود همیشه تعدادی وسایل حواس پرتی شامل اسباب بازی، کتاب یا خوراکی را قرار دهید تا در هنگام اوقات تلخی و بهانه‌گیری بتوانید حواس او را پرت کنید. هنگامی که کودکتان بدخلقی می‌کند، در هر لحظه موضوع جدیدی برای بهانه گیری پیدا می‌کند و حالش بدتر می‌شود.

مگر اینکه بتوان توجه او را به موضوع دیگری جلب کرد. پرت کردن حواس کودک اگر در زمان مناسبی اتفاق بیفتد، می‌تواند قبل از شروع اوقات تلخی و بهانه گیری آن را دفع کند. اگر هنگام وارد شدن به سوپر مارکت کودک شما دوست دارد تا انتهای سوپر مارکت برود و دنبال خوراکی مورد علاقه اش بگردد و بهانه بگیرد که چرا آن را برایش نمیخرید، سعی کنید حواس او را پرت و از او بخواهید که در انتخاب نوع و طعم بستنی کمکتان کند یا توجه او را به بخش دیگری از خوراکی ها جلب کنید. ظرفیت توجه کودکان محدود است.

به این معنی که خیلی راحت ذهن آنها از روی موضوعات منحرف می‌شود.سعی کنید خیلی سریع توجه آن ها به موضوعات دیگر جلب کنید و جلوی بدخلقی آن‌ها را بگیرید.

کودکان همیشه ناراضی – بخش سوم

۸. او را در آغوش بگیرید

ممکن است این آخرین کاری باشد که بخواهید کودک عصبانی و بهانه گیرتان را بغل کنید، ولی اینکار واقعاً به آرام تر شدن او کمک می‌کند.‌ او را گرم و محکم در آغوش بگیرید و در آن لحظه کلمه ای با او صحبت نکنید، زیرا با این کار وارد یک بحث بیهوده با او می‌شوید.

در آغوش گرفتن به بچه ها حس امنیت می‌دهد و آن‌ها متوجه می‌شوند که برای شما مهم هستند و حتی اگر با نظر آن‌ها مخالف هستید به آن‌ها اهمیت می‌دهید. گاهی اوقات بچه ها فقط به دنبال مکانی برای ابراز احساسات خود هستند.

کودکان همیشه ناراضی – بخش سوم

۹. برای رفتار خوب او را تشویق کنید

بعضی از شرایط برای کودکان خسته کننده است، مثلاً انتظار طولانی برای آوردن غذا در رستوران. هنگامی که در راه رفتن به رستوران هستید از او بخواهید که در صورتی که در رستوران خوب غذا بخورد و مودبانه رفتار کند.

هنگام برگشتن به خانه به او اجازه می‌دهید که برنامه مورد علاقه اش را تماشا کند. در هر زمان که احساس کردید رفتارش رو به تغییر است، موضوع را به او یادآوری کنید.

۱۰. با لبخند عکس‌العمل نشان دهید

هنگامی که کودک شما در بیرون از خانه و جلوی افراد دیگری شروع به اوقات تلخی می‌کند، سعی کنید همیشه لبخندی روی لب‌های خود داشته باشید و عصبانیت خود را بروز ندهید.

زیرا در این صورت او مطمئن می‌شود که توانسته است روی شما تأثیر بگذارد. آرامش و لبخند شما او را نیز آرام می‌کند. حتی اگر هیچ کاری برای متوقف کردن بدخلقی های او انجام ندهید و فقط سعی کنید خونسرد باشید و لبخند بزنید و نشان دهید که همه جیز را تحت کنترل دارید، یک مادر یا پدر نمونه خواهید بود.

کودکان همیشه ناراضی – بخش سوم

پایان

کودکان همیشه ناراضی-بخش دوم

کودکان همیشه ناراضی-بخش دوم

ادامه از بخش اول

کودکان همیشه ناراضی-بخش دوم

نویسنده : سعیده شکوری

(کودکان همیشه ناراضی-بخش دوم) ایا تا بحال به این دقیق شده ایم که در  خانواده هایی که طلاق صورت گرفته. سرنوشت فرزندان آنها در زمینه دوست یابی به چه صورت است؟

کمبود پدر و مادر در کنارشان چه مشکلاتی را به همراه دارد؟

دوست یابی در هر خانواده چه خانواده های طلاق چه غیر آن، بسته به نوع آموزش و مدلهای ارتباطی خانواده است.

کودکان همیشه ناراضی-بخش دوم

طبیعی  است که در خانواده های طلاق به دلیل وجود مشکلات ممکن است والدین سهل گیری یا سخت گیری ها یا رفتارهای افراطی دیگری داشته باشند. که موجب می شود کودک نتواند با معیارهای درست دوست یابی کند. عدم حضور یکی از والدین علاوه بر حس کمبود و بی بهرگی از عواطف و احساسات او، میزان آسیب پذیری در خانواده و اجتماع را بیشتر خواهد کرد.

حضور والدین در کنار هم و حمایت و پشتیبانی حتی به طور مجزا و جداگانه شرایط روانی و تربیتی مطلوب تری ایجاد خواهد کرد. بعضی از بچه ها را می بینیم که وقتی در خیابان به یک ماشین گران قیمت می رسد می خواهد رویش خط بکشد یا به بدنه ی ماشین لگد می زند؛ مردم می گویند که می خواد عقده ی دلشو خالی کنه. اصلا عقده ی روانی چی هست؟ آیا عقده ها تنها در بُعد مالی خلاصه می شوند یا بُعد عاطفی هم هست؟. عقده ها مجموعه گرایش های ناخودآگاه هستند. که حالات رؤیاها، رفتار و کردار شخص را نشان می دهد و محصول فشارها و نارضایتی های فکری و روانی و رنجهای شدید درونی است.

کودکان همیشه ناراضی-بخش دوم

عقده ها بطور عادی بیماری محسوب نمی شوند. اما بر اثر ندانم کاری و سهل انگاری، خودکامگی و جهل والدین و کسانی که تاثیر تربیتی بر کودک دارند زمینه های بیماری و عوارض ثانوی در آنان ایجاد می گردد. این دلایل متعدد (که هرکدام در جایگاه خود قابل بررسی است)، ممکن است به خاطر کمبودها و آرزوهای دور از دست یا سرکوب های متمادی باشد. وقتی فرد دست به تخریب اموال دیگران می زند، گاهی تا جایی پیش می رود که به عنوان یک شخصیت ضد اجتماعی شناخته می شود.

خانواده های سرکوبگر، والدین همیشه ناراضی و خانواده هایی که کودکان را با آرزوهای دست نیافتنی رشد داده. و همواره بر فرزندان خود فشار وارد آورده اند یا چیزی را حق خود دانسته. و دیگران را انسان های نالایق می پندارند. معمولا زمینه را برای رشد این چنین کودکان آماده می کنند. اکثر خانواده ها ترجیح می دهند که فرزند کمتری داشته باشند. چرا که عقیده دارند در کودکی کمبودهای فراوانی داشتند. و سختی های زیادی را متحمل شده اند. و حالا می خواهند که فرزندشان در آرامش و راحتی بزرگ شود. آیا این تفکر صحیح است؟. اگر خانواده آگاهی و اطلاعات لازم را راجع به تربیت کودک نداشته باشد. و از یک مدل سالم تربیتی و آموزشی برخوردار نباشد. تعداد فرزندان تعیین کننده نیست؛ کم و زیاد بودن تعداد فرزندان بر اساس توانمندی های خانواده و تصمیمی که والدین می گیرند اهمیت دارد.

کودکان همیشه ناراضی-بخش دوم

در هر صورت والدین باید آمادگی داشته باشند تا بتوانند همه جانبه از فرزندان خود حمایت کنند. اما اینکه بخواهند ناکامی های خود را توسط فرزندانشان جبران نمایند. تفکر درستی نیست.اینکه فرزندان گستاخ شده اند و در مقابل پدر و مادر قد علم می کنند یک موضوع دامنگیر شده و شامل قشر خاصی از جامعه هم نیست. چه در خانواده های ثروتمند و چه در خانواده های متوسط یا فقیر این مسائل دیده می شود. قدیمی ترها می گویند بچه ها بی حیا شده اند!. خانواده های امروزی چطور باید با این مسئله مبارزه کنند یا کنار بیایند؟

گستاخی یک واکنش و یک رفتار ناسازگارانه است. گاهی ممکن است به صورت جملات و کلمات زشت با صدای بلند یا مسخره کردن و بی توجهی یا با کنایه و ستیزه جویی و از این دست رفتارها بروز کند.  ️

کودکان همیشه ناراضی-بخش دوم

زمینه آغاز این گونه رفتارها از نوع روابط درون خانواده سرچشمه می گیرد. حرمت ها از بین می رود و افراد موقعیت و جایگاه خود را نمی شناسند. که ادامه آن باعث بروز ناراحتی های زیادی خواهد شد. و حتی اجتماع پیرامون خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد. متاسفانه والدین یا پا به پای فرزندان رفتار گستاخانه از خود نشان می دهند. و یا میدان را به فرزندان داده و تسلیم می شوند. والدین باید رفتار گستاخانه را شناسایی کنند. اما به همان شدت؛ یعنی برخورد با کودک یا پا پس کشیدن هم درست نیست.

کودک باید بداند رفتارش پیامدی دارد و کودک را با آن روبرو کنند. مثلا بگویند رفتارت درست نیست و من هم نمی توانم اجازه دهم که به مهمانی بروی.کودک باز هم ممکن است رفتار دیگری نشان دهد. والدین باید با قاطعیت بدون مجادله حرف خود را تکرار و کودک را متوجه رفتار نادرستش نمایند. موضوع نباید زیاد کش پیدا کند، کودک را باید رها کنند و به دنبال کار خود بروند. مشورت با مشاوران متخصص و بررسی موردی توصیه می گردد.

ادامه دارد … ( از اینجا ورق بزنید )

کودکان همیشه ناراضی-بخش اول

کودکان همیشه ناراضی-بخش اول

کودکان همیشه ناراضی-بخش اولکودکان همیشه ناراضی-بخش اول

نویسنده : سعیده شکوری

کودکان همیشه ناراضی-بخش اول فکر می‌کنید پدر و مادرها چقدر نسبت به حقوق فرزندانشان آگاهی دارند؛ به نظر شما چند درصد خانواده ها قبل از اینکه تصمیم بگیرند بچه دار شوند به حق و حقوق فرزندانشان فکر کرده اند؟

خانواده ها در مورد حقوق فردی و اجتماعی فرزندان خود بی اطلاع نیستند، اما این اطلاعات یا کامل نیست و یا کم است یا اینکه خانواده ها آن را جدی نمی گیرند. بسیار کم هستند والدینی که درباره حقوق فرزندان فکر و مطالعه کنند و خود را برای رعایت آن آماده سازند، سپس تصمیم به بچه دار شدن بگیرند. فرزندان هدیه های خداوند هستند و به عنوان یک انسان همه ی حقوق یک شهروند را باید در مورد ایشان رعایت کرد؛ از اسم خوب انتخاب کردن تا مراقبت و محافظت در مقابل حوادث و آسیب ها ، رشد و آموزش ، پرورش بر مدار اخلاق، پذیرش نظریات و مشورت کردن، برخوردهای دوستانه ، محبت، امنیت روانی، آینده نگری، ایجاد روحیه شاداب و امیدواری و فراهم آوردن همه زمینه های لازم برای رشد کردن از حقوق اولیه آنان است.(کودکان همیشه ناراضی-بخش اول)

کودکان همیشه ناراضی-بخش اول

یک خانواده تمام تلاشش را می کند که بتواند مسکن و خوراک و پوشاک خوب تهیه کند.کار و کوشش اساس زندگی انسان است؛ انسان با کار کردن خوراک و پوشاک و مسکن تهیه می کند.  صنایع و اختراعات شگفت انگیز در اثر کار و فعالیت به وجود آمده و پیشرفت و ترقی کشور به میزان تلاش و کار آن بستگی دارد. مسکن و خوراک و پوشاک هم از حقوق اولیه هر انسانی از جمله کودکان است، اما نباید غفلت کنیم که به خاطر این موارد مابقی حقوق کودک نادیده گرفته شود.

کودک حق دارد ساعاتی را با پدر و مادر بگذراند، تفریح کند و از وجودشان در کنار خود لذت ببرد. تعادل برای رعایت همه حقوق کودک باید برقرار شود. حتی کودکان را باید با فرهنگ کار و تلاش آشنا کنیم و او را برای آینده و ساختن یک زندگی پرتلاش آماده سازیم.  نباید به بهانه کسب درآمد بیشتر فرصت در کنار هم بودن را از دست بدهیم و نیازهای روانی یکدیگر را نادیده بگیریم. همیشه درگیری هایی بین بچه ها هست که می گویند پدر و مادر بین فرزندانشان تبعیض قائل می شوند؛ مثلا می گویند برای خواهر بزرگتر جهیزیه بیشتری خرید یا برای برادر کوچک تر امکانات بهتری فراهم کرد و… . پدر و مادر چطور می توانند این مسئله را در خانواده کمرنگ کنند؟ آیا حق با خانواده هاست که می گویند بچه های امروز توقعاتشان بالا رفته یا پدر و مادر مسئله ای تربیتی را نادیده گرفته اند؟

کودکان همیشه ناراضی-بخش اول

متاسفانه این نوع تفکرات نادرست گاهی توسط خانواده و تمام کسانی که در تربیت فرزندان نقش دارند به کودک القا می شود، طبیعی است که کودکی که با این باورها بزرگ شود حق و حقوق خود را با خط کش و ترازو قد و اندازه می گیرد و مقایسه خواهد کرد. اینگونه اختلافات در اکثر خانواده ها، علی الخصوص خانواده هایی که درگیری بیشتری دارند شدت بیشتری خواهد داشت، لذا باید ابتدا باورهای بچه ها را اصلاح کرد، حتی نوع توقعات و میزان آن هم به صورت باورهای نادرست توسط خانواده و کسانی که تاثیر تربیتی دارند در کودک ایجاد می گردد.

گفتگوی روشنگرانه به جای جدال های همراه با ابهام می تواند وضعیت را به شکل مطلوبی تغییر دهد.

پدر و مادر تلاش می کنند و آرزو دارند که فرزندان موفقی داشته باشند. اما این آرزو چطور تحقق پیدا می کند؟

کودکان همیشه ناراضی-بخش اول

بدون شک داشتن فرزندان موفق آرزوی همه پدر و مادرها است. حتی والدینی که خودشان می دانند مسیر نادرستی را طی کرده اند دوست ندارند فرزندان ناکامی داشته باشند. ابتدا باید والدین به این موضوع توجه کنند. که مجموعه فعالیت های خانواده و مراکز علمی آموزشی باید منتهی به آن گردد. که کودک مانند یک انسان سالم رشد، تفکر. در حقیقت همه ی این فعالیت ها برای یک زندگی خوب و انسانی است .

کودکان همیشه ناراضی-بخش اول

تمام فعالیت ها باید در کودک لذت ایجاد کند و منتهی به رضایت و آرامش در او گردد. اما گاهی خانواده ها با زور و تهدید و ایجاد فشارهای روانی. کودک را از مسیر طبیعی رشد و تعالی خارج می کنند.

پای درد دل پدر و مادرها که می نشینیم. می گویند جامعه پُر شده از گرگ و در زمونه ما این همه فساد نبود. می گویند رفیق فقط خانواده است و بس. بعضی از خانواده ها هم تلاش می کنند با بچه هایشان دوست باشند. اما مگر می شود بچه را محبوس کرد که دنبال دوست هم سن خود در جامعه نباشد؟. کسانی که این گونه حرف می زنند خودشان قربانی باورهای نادرستی هستند. که متاسفانه چارچوب زندگی ناسالمی را تشکیل داده است.

کودکان همیشه ناراضی-بخش اول

انسان موجودی است اجتماعی، بدون دیگران و بدون همه ی آدمهایی که اطراف ما هستند زندگی بی معناست. این همه بدبینی می تواند مسیر زندگی انسان را عوض کند. و فرد نتواند لذت کافی را از زندگی در کنار بقیه انسانها ببرد.

ادامه دارد … ( از اینجا ورق بزنید)