مقدمه
رونمایی از دو کتاب کودک «عشق که میگویند چیست؟» و «بغل» با حضور مترجمان رضی هیرمندی و مهرنوش پارسانژاد همزمان با زادروز رضی هیرمندی برگزار شد.
چهارشنبه 11 دی ماه 1398 شماری از مترجمان و کارشناسان کتاب کودک از جمله نسرین وکیلی، محبوبه نجفخانی، شهلا انتظاریان، شیدا رنجبر، معصومه نفیسی، رویا شهری، سولماز قربانی، ندا حیدری، شهرام اقبالزاده، فریبا کیهانی و همینطور والدین و دوستداران ادبیات کودک گرد هم آمدند و جشن تولد این مترجم توانای ادبیات کودکان و دو کتاب «عشق که میگویند چیست؟» و «بغل» را جشن گرفتند و به بهانه انتشار این دو کتاب از عشق گفتند و شنیدند.
گزارشی از رونمایی دو کتاب کودک «بغل» و «عشق که میگویند چیست؟»
کتاب بغل فرآیندمحور است
سحر سلطانی، درباره کتاب «بغل» گفت: «این کتاب چندمین کتابی است که از مهرنوش پارسانژاد مطالعه کردهام. کلیدواژهای که در سیر انتخابهای مهرنوش پارسانژاد بسیار پررنگ است، زنانگی است. زنانگی نه از منظر فمینیسم بلکه از منظر فلسفه وجودی. در اکثر کتابهایش یک مفهوم را میبینم که میخواهد کودکان را به آن قلاب و امنشان کند.
در کتاب «بغل» سه مفهوم تفاوت، حرکت و رسیدن به نقطه امن را میتوان دید. هر موجود زندهای منحصر به فرد است. هر چه دارد دارایی اوست و این داراییاش قرار نیست با دیگری مقایسه شود. برای برآوردن نیاز دیده شدن، شنیده شدن، بغل شدن حتما راهی وجود دارد. این داستان میگوید تو حرکت کن حتما یک نقطه امن وجود دارد.
این کتاب فرآیندمحور است. یک نقطه امن برای تثبیت داراییها. حالا این دارایی میخواهد زندگیمان، تنهاییمان یا تفاوتهایمان باشد. این کتاب یادمان میآورد حرکت کنیم، امیدوار باشیم حتما چیزی منتظرمان است.
میخواهم به ایشان تبریک بگویم انتخابهایشان بسیار مادرانه است. و نشان میدهد که یک سابقه امن داشتهاند که میتوانند نقطههای امن، را در بین تصاویر و کلمهها تشخیص بدهند.»
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
بغل کردن سبب بالا بردن اعتماد به نفس کودکان میشود
مهرنوش پارسانژاد، مترجم کتاب «بغل» هم درباره این کتاب گفت: «کتاب «بغل» کتاب سادهای است. اما مساله بسیار مهمی را مطرح میکند و آن نیاز ما به عشق و محبت است. از لحظهای که به دنیا میآییم تا لحظه آخر به عشق نیاز داریم. با توجه به تجربهام با فرزندانم به این نتیجه رسیدم که به چنین کتابی نیاز داریم.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
وقتی که همدیگر را بغل میکنیم، هورمونی به نام هورمون عشق در بدن ما ترشح میشود این هورمون سبب رشد، نشاط و شادی در کودکان میشود. چند وقت پیش برنامهای در تلویزیون پخش میشد. موضوع برنامه این بود که آیا میتوان افسردگی را بدون دارو درمان کرد یا نه. طبق گفته کارشناس این برنامه بغل کردن سبب ترشح هورمونی به نام هورمون عشق میشود.
تحقیقات نشان داده که هشت بار بغل کردن در روز سبب ترشح این هورمون به مقدار لازم میشود. اگر در طول روز مادر و پدر هر کدام چهار بار کودک را در آغوش بگیرند این هورمون به مقدار لازم در بدن فرزندانشان ترشح میشود. اگر این کار را نکنند به تعبیر من کودک دچار گرسنگی عاطفی میشود.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
بغل کردن سبب بالا بردن اعتماد به نفس کودکان میشود. مهر و محبت خانواده بسیار مهم است و در آینده کودکان بسیار نقش دارد. متاسفانه ما به جای دادن عشق از کودکانمان انتقاد میکنیم. به خیال خودمان داریم تربیت میکنیم ولی در واقع کودکان را آزار میدهیم. انتقادهای ما باعث میشود که کودکان اعتماد به نفسشان را از دست بدهند و دچار اضطراب شوند. هنگام انتقاد کردن همان خصوصتی را که نمیخواهیم در کودک تشدید میکنیم. دلیل این است که ضمیر ناخودآگاه کودک مثل یک سی دی خام است. هر چه بگوییم در آن ضبط میشود. وقتی مرتب از او ایراد میگیریم، آن را ضبط و باور میکند.
باید کودکان را با عشق و شادی در آغوش بگیریم. اگر خودمان غمگین باشیم ترکشهایش به کودکان هم میخورد. اگر بهترین امکانات مادی را فراهم کنیم ولی بر بستر عشق و شادمانی نباشد به هدفمان نمیرسیم.
نکته مهم دیگر این کتاب که از زبان جغد مطرح میشود این است که برای هر کسی فرد مناسبی وجود دارد. این به کودکان میآموزد که عشق و محبت را باید جست تا پیدا کرد.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
تعریف مفاهیم انتزاعی با کمک عینیات و محسوسات
در بخش بعدی برنامه به کتاب «این عشق که میگویند چیست؟» پرداخته شد. سحر سلطانی درباره این کتاب گفت: «ما فلسفهکارها وقتی میخواهیم مفاهیم را به کودکان زیر شش سال یاد بدهیم، آنها را به چند سطح تقسیم میکنیم. مفاهیم دسته اول مفاهیم بسیار ساده هستند که کودکان با حواس پنجگانهشان با آنها درگیر میشوند. با دیدن، بوییدن، چشیدن، لمس کردن و شنیدن آن مفاهیم را میشناسند و کشف میکنند. مفاهیم دسته دوم مفاهیم پیچیدهتری هستند که از تلفیق مفاهیم سطح اولیها به آنها میرسیم. مفاهیم سطوح بالاتر هم مفاهیمی هستند مانند خدا، مرگ و عشق. عشق یک مفهوم سطح بالاست.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
(رونمایی از دو کتاب کودک «عشق که میگویند چیست؟» و «بغل») در کتاب دیوید کالی اتفاقی میافتد که در فرهنگ ما فارسیزبانانِ عاشقِ فانتزی و تخیل کمتر اتفاق میافتد. کالی یک اِما میسازد. اِما میکروفونش را دست میگیرد و میرود سراغ افراد خانوادهاش. اِما بسیار خوشبخت است که تعداد افراد خانوادهاش زیاد است. پدربزرگ و مادربزرگ هم با آنها زندگی میکنند. این یعنی نسلهای مختلف با علایق مختلف و تجربههای مختلف. سوال اِما این است: عشق چیست؟
در این مصاحبه نه فقط با حس یا مفاهیم بلکه با مجموعهای از عینات عشق تعریف میشود، که در سیستم تربیتی ما جایش خالی است. ما خیلی خوب از مفاهیم انتزاعی صحبت میکنیم. اما الگویی نداریم که به شکل عینی و ملموس بتوانیم در قاب زندگی هر کودکی به سوالات این چنینی جواب بدهیم. دیوید کالی یک الگوی استاندارد میدهد که یاد بگیریم چطور از مفاهیم انتزاعی حرکت بکنیم. و با محسوسات، با عینات موجود در زندگی خود بچهها مفاهیم را برایشان معنی کنیم. دیوید کالی همانند یوستین گوردر فیلسوفی است که مفاهیم پیچیده را به قابلآموزشترین شکل برای کودکان تعریف میکند. او بلد است چگونه مفهومپروری کند و به سادهترین شکل مفاهیم را در قالب استانداردهای فردی دربیاورد.«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
یکی از اولین شرط های عشق پا بیرون گذاشتن از خودمان است
در ادامه رضی هیرمندی مترجم کتاب «عشق که میگویند چیست؟» صحبتش را با شعری از ابتهاج آغاز کرد.
«عشق شادی است. عشق آزادی است.عشق آغاز آدمیزادی است.»
او در ادامه گفت اگر زندگیمان با عشق شروع و با عشق تمام شود آدمیزاد واقعی هستیم. اگر اعتقاد داشتیم که شرط آدمیزاد بودن عشق است، الان دولت عشق و ملت عشق بودیم. پرچمدار عشق بودیم نه جنگ، نه خشونت. طرفدار آرامش بودیم. طرفدار صلح بودیم. طرفدار آرامش بودیم و در آن صورت خیلی چیزهای داشتیم. در آن صورت خیلی از چیزهای را از دست نمیدادیم. فرهادها را از دست نمیدادیم. آزادها را از دست نمیدادیم آزادهها را از دست نمیدادیم.
یکی از اولین شرطهای عشق پا بیرون گذاشتن از خودمان است و رجعت به خودمان است. یعنی ما نمیتوانیم عاشق باشیم ولی از خودمان بیرون نیاییم. بعضی از آدمها هستند که عاشق خودشان هستند و تا ابد هم به این عشق وفادار میمانند. منظور ما این عشق نیست. عشق واقعی عشقی است که از خودمان بیرون میآییم.«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
(رونمایی از دو کتاب کودک «عشق که میگویند چیست؟» و «بغل») عشق آفرینشگر است
دومین چیزی که درباره عشق میخواهم بگویم این است که عشق آفرینشگر است و چیزهای تازه تولید میکند. ایدههای تازه، اندیشهها و چیزهایی که در خدمت انسانهای دیگر قرار میگیرد. اگر عشق فقط منحصر باشد به خود و خانوادهمان و به دیگران چیزی نرسد عشق نیست. پس عشق چیزی است که از خودمان بیرون میآییم و به دیگران چیزی میرسانیم. عشق به تعبیر استاد شفیعی کدکنی عشق در زندگی است. عشق باید زنده باشد. شرط زندگی چیست؟ شرط زندگی حرکت است. عشق باید پویا باشد. عشق باید پوست بیندازد در حال تغییر و تحول باشد. به نظر من در این کتاب رگههایی از آن را ببینیم.
شخصیت اصلی «عشق که میگویند چیست» پرسشگر است
این کتاب هفت شخصیت دارد. اولین شخصیت اِما است. اِما چه خصوصیتی دارد که می تواند برایمان مفید باشد؟ اِما پرسشگر است و شما میدانید که پرسشگری آغاز فلسفیدن است. اِما داد سخن نمیدهد که مامان من میدانم عشق چیست. خیلی ساده،بدون شیله پیله میپرسد این عشق که میگویند چیه و یک جمله جالبی میگوید. میگوید من میروم پیش مامانم حتم دارم که به من میگوید. که رابطه سالم دختر و مادر و فرزند و والدی را به نمایش میگذارد.«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
دومین شخصیت ما آنیتاست. دوست اِما. آنیتا از آن آدمهایی است که در برای هر پرسشی جواب کلیشهای پیدا میکند و خودش را راحت میکند. میگوید این عشق مال آدمبزرگهاست. مال ما نیست چه کار داریم به این سوالات. ربطی به ما ندارد.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل» بعد به پدر میرسیم پدر عشق فوتبال است و دوست دارد که عشق نازل شود. میگوید عشق مثل خوردن توپ به داخل دروازه است. قسمتی از گفته پدر واقعیت را در خودش دارد. ما در عالم واقعیت هم عشقهایی با یک نگاه را دیدهایم. اما ما کمکم به جوابهای بهتری میرسیم. مادربزرگ خیلی ساده وصمیمی گوید مثل کیک نرم و خوشبوست. و واقعا هم همینطور است. عشق خوشبوست یک تعبیر ساده و زیبا. پدربزرگ میگوید عشق مثل یک موتور سالم قلبت را گرم میکند. این هم یک تعبیر است. پسری هم آخر داستان ظاهر میشود که اصلا تو باغ نیست.
کلیدواژه عشق شریک شدن و سهیم شدن است
اما عمیقترین و آموزندهترین تعبیر از مادر اِما است. مادر میگوید عشق چیزی است که آهستهآهسته مثل گل در بهار میشکفد. یعنی عشق را باید به دست بیاوریم، باید بدویم دنبالش. مگر گل به این راحتی میشکفد؟ سعی باد و باران و بهارانی گل را پدید آورده. عشق نازل نمیشود. برای عشق باید تلاش کنیم و این تدریجی بودن عشق را میرساند. یک شخصیت دیگر هم هست که خیلی ساکت و آرام همه اینها را در عمل نشان میدهد. او پیش مادر رفت. پیش پدر رفت. پیش مادربزرگ و پدربزرگ رفت. و در پایان در عمل نشان داد که عشق چیست. کلیدواژه عشق شریک شدن و سهیم شدن است. این روایت من مترجم است. هر کسی البته روایت خود را دارد و کتاب خوب هم کتابی است که روایتهای مختلف داشته باشد.
من با شعری از ابتهاج شروع کردم و با شعری از بهار صحبتهایم را تمام میکنم:
ما درس صداقت و صفا میخوانیم
آیین محبت و وفا میدانیم
زین بیهنران سفله ای دل مخروش
که آنها همه میروند و ما میمانیم»
برای خرید کتاب کلیک کنید:
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»