ویدئو را اجرا کنید. جواب معما در دستان شخصیتهای کارتونی معروف است…
تختهی کِشبازی یا جِئوبُرد، علاوه بر اینکه سرگرمی جالبی برای بچهها است، ابزاری است که به تقویت مهارت ظریف اگشتان دست، هماهنگی چشم و دست، الگوسازی و دقت و تمرکز آنها نیز کمک میکند.
برای ساختن آن کافی است یک تختهی چوبی و تعدادی میخ و یک چکش و تعدادی کِش نازک داشته باشید.
میخها را بصورت منظم و براساس یک الگو و یا بصورت پراکنده و به دلخواه کودک روی تخته بکوبید.
سپس کِشها را در اختیار کودک قرار دهید تا هرطور که دوست دارد دور میخها بیندازد و شکل بسازد. پس از آن، میتوانید الگوهایی را روی کاغذ ترسیم کنید و از کودک بخواهید شکل آنها را با کِش بسازد.
بخاطر داشته باشید که این الگوسازی مناسب سن کودکان چهارسال به بالا است.
علاوه بر تختهی چوبی، تختهی کشی را میتوانید با یونولیت و پونزهای نقشه هم بسازید.
نمونههای آمادهی این تختهها هم در فروشگاهها موجود است که میتوانید تهیه کنید. البته که پیشنهاد میکنیم تجربهی ساخت این ابزار شگفتانگیز و کاربردی را با خود کودک شریک بشوید.
درخت افرای سبز یا افرای درشت برگ (افرای چینی)
Acer macrophyllum
درخت افرای قندی
Acer saccharum
درخت افرای نقره ای
Acer saccharinum
(Silver maple)
درخت افرای قرمز
Acer rubrum
درخت افرا کانیون یا دندان بزرگ
Acer grandidentatum
درخت افرای تاکی
Acer circinatum
درخت افرای ژاپنی
Acer palmatum
درخت افرا کَرَب
Acer campestre
درخت افرای کرکَف
Acer platanoides
درخت افرای شبه چناری
Acer pseudoplatanus
درخت افرای آمور
Acer ginnala
درخت افرای فلوریدا
Acer floridanum
درخت افرای گچی
Acer leucoderme
درخت افرای راه راه
Acer pensylvanicum
درخت افرای سیاه
Acer nigrum
درخت افرا پوست کاغذی
Acer griseum
درخت افرای ایسر جاپنیکام
Acer japonicum
درخت افرای کلیزوم شیردار
Acer cappadocicum
درخت افرای سلطنتی
acer platanoides crimson king
میوهی درخت افرا
گلهای درخت افرا
منبع تصاویر : وبسایت خانهی برفی
برای شناخت بیشتر این درختها کلیک کنیدوالدین گرامی
براساس نیاز شما برای این دوران که زمان بیشتری با کودک خود در منزل هستید و دغدغهی داشتن فعالیتهای مناسب با کودک از سوی شما، ما را بر ای داشت تا بستههای آموزشی و سرگرمی را طراحی و تقدیم شما کنیم.
نتیجهی فعالیت تیم آموزشی دهکده، شامل دوستان و کارشناسان ادبیات و آگاه در امر آموزش کودکان به سرپرستی خانم رویاشهری منجر به تولید بستههایی به نام همخونه شد.
بستههای همخونه با درنظر گرفتن نیاز رشدی و سنی کودکان با نگاه ه ادبیات، شامل طرح درسهای متنوع در زمینههای علوم، هنر، ریاضی و … میباشد. تا در شرایط ویژهی این روزها همراه والد یا مراق کودک و به شکل مجازی، آموزشهای مناسب کودک را بای او پیش ببرد.
بستههای همخونه شامل عنوانهای زیر است:
- بستهی کلاس اول
- بستهی پیش دبستان 1 و 2
- بستهی کودک 4تا5 سال
- بستهی کودک 2 تا 4 سال
- بستهی کودک زیر 2 سال
برای دریافت اطلاعات بیشتر و تهیهی بسته ها، از طریق این لینک در واتساپ پیام بگذارید.
مسئول پاسخگویی: سعیده شکوری
مقدمه
رونمایی از دو کتاب کودک «عشق که میگویند چیست؟» و «بغل» با حضور مترجمان رضی هیرمندی و مهرنوش پارسانژاد همزمان با زادروز رضی هیرمندی برگزار شد.
چهارشنبه 11 دی ماه 1398 شماری از مترجمان و کارشناسان کتاب کودک از جمله نسرین وکیلی، محبوبه نجفخانی، شهلا انتظاریان، شیدا رنجبر، معصومه نفیسی، رویا شهری، سولماز قربانی، ندا حیدری، شهرام اقبالزاده، فریبا کیهانی و همینطور والدین و دوستداران ادبیات کودک گرد هم آمدند و جشن تولد این مترجم توانای ادبیات کودکان و دو کتاب «عشق که میگویند چیست؟» و «بغل» را جشن گرفتند و به بهانه انتشار این دو کتاب از عشق گفتند و شنیدند.
گزارشی از رونمایی دو کتاب کودک «بغل» و «عشق که میگویند چیست؟»
کتاب بغل فرآیندمحور است
سحر سلطانی، درباره کتاب «بغل» گفت: «این کتاب چندمین کتابی است که از مهرنوش پارسانژاد مطالعه کردهام. کلیدواژهای که در سیر انتخابهای مهرنوش پارسانژاد بسیار پررنگ است، زنانگی است. زنانگی نه از منظر فمینیسم بلکه از منظر فلسفه وجودی. در اکثر کتابهایش یک مفهوم را میبینم که میخواهد کودکان را به آن قلاب و امنشان کند.
در کتاب «بغل» سه مفهوم تفاوت، حرکت و رسیدن به نقطه امن را میتوان دید. هر موجود زندهای منحصر به فرد است. هر چه دارد دارایی اوست و این داراییاش قرار نیست با دیگری مقایسه شود. برای برآوردن نیاز دیده شدن، شنیده شدن، بغل شدن حتما راهی وجود دارد. این داستان میگوید تو حرکت کن حتما یک نقطه امن وجود دارد.
این کتاب فرآیندمحور است. یک نقطه امن برای تثبیت داراییها. حالا این دارایی میخواهد زندگیمان، تنهاییمان یا تفاوتهایمان باشد. این کتاب یادمان میآورد حرکت کنیم، امیدوار باشیم حتما چیزی منتظرمان است.
میخواهم به ایشان تبریک بگویم انتخابهایشان بسیار مادرانه است. و نشان میدهد که یک سابقه امن داشتهاند که میتوانند نقطههای امن، را در بین تصاویر و کلمهها تشخیص بدهند.»
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
بغل کردن سبب بالا بردن اعتماد به نفس کودکان میشود
مهرنوش پارسانژاد، مترجم کتاب «بغل» هم درباره این کتاب گفت: «کتاب «بغل» کتاب سادهای است. اما مساله بسیار مهمی را مطرح میکند و آن نیاز ما به عشق و محبت است. از لحظهای که به دنیا میآییم تا لحظه آخر به عشق نیاز داریم. با توجه به تجربهام با فرزندانم به این نتیجه رسیدم که به چنین کتابی نیاز داریم.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
وقتی که همدیگر را بغل میکنیم، هورمونی به نام هورمون عشق در بدن ما ترشح میشود این هورمون سبب رشد، نشاط و شادی در کودکان میشود. چند وقت پیش برنامهای در تلویزیون پخش میشد. موضوع برنامه این بود که آیا میتوان افسردگی را بدون دارو درمان کرد یا نه. طبق گفته کارشناس این برنامه بغل کردن سبب ترشح هورمونی به نام هورمون عشق میشود.
تحقیقات نشان داده که هشت بار بغل کردن در روز سبب ترشح این هورمون به مقدار لازم میشود. اگر در طول روز مادر و پدر هر کدام چهار بار کودک را در آغوش بگیرند این هورمون به مقدار لازم در بدن فرزندانشان ترشح میشود. اگر این کار را نکنند به تعبیر من کودک دچار گرسنگی عاطفی میشود.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
بغل کردن سبب بالا بردن اعتماد به نفس کودکان میشود. مهر و محبت خانواده بسیار مهم است و در آینده کودکان بسیار نقش دارد. متاسفانه ما به جای دادن عشق از کودکانمان انتقاد میکنیم. به خیال خودمان داریم تربیت میکنیم ولی در واقع کودکان را آزار میدهیم. انتقادهای ما باعث میشود که کودکان اعتماد به نفسشان را از دست بدهند و دچار اضطراب شوند. هنگام انتقاد کردن همان خصوصتی را که نمیخواهیم در کودک تشدید میکنیم. دلیل این است که ضمیر ناخودآگاه کودک مثل یک سی دی خام است. هر چه بگوییم در آن ضبط میشود. وقتی مرتب از او ایراد میگیریم، آن را ضبط و باور میکند.
باید کودکان را با عشق و شادی در آغوش بگیریم. اگر خودمان غمگین باشیم ترکشهایش به کودکان هم میخورد. اگر بهترین امکانات مادی را فراهم کنیم ولی بر بستر عشق و شادمانی نباشد به هدفمان نمیرسیم.
نکته مهم دیگر این کتاب که از زبان جغد مطرح میشود این است که برای هر کسی فرد مناسبی وجود دارد. این به کودکان میآموزد که عشق و محبت را باید جست تا پیدا کرد.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
تعریف مفاهیم انتزاعی با کمک عینیات و محسوسات
در بخش بعدی برنامه به کتاب «این عشق که میگویند چیست؟» پرداخته شد. سحر سلطانی درباره این کتاب گفت: «ما فلسفهکارها وقتی میخواهیم مفاهیم را به کودکان زیر شش سال یاد بدهیم، آنها را به چند سطح تقسیم میکنیم. مفاهیم دسته اول مفاهیم بسیار ساده هستند که کودکان با حواس پنجگانهشان با آنها درگیر میشوند. با دیدن، بوییدن، چشیدن، لمس کردن و شنیدن آن مفاهیم را میشناسند و کشف میکنند. مفاهیم دسته دوم مفاهیم پیچیدهتری هستند که از تلفیق مفاهیم سطح اولیها به آنها میرسیم. مفاهیم سطوح بالاتر هم مفاهیمی هستند مانند خدا، مرگ و عشق. عشق یک مفهوم سطح بالاست.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
(رونمایی از دو کتاب کودک «عشق که میگویند چیست؟» و «بغل») در کتاب دیوید کالی اتفاقی میافتد که در فرهنگ ما فارسیزبانانِ عاشقِ فانتزی و تخیل کمتر اتفاق میافتد. کالی یک اِما میسازد. اِما میکروفونش را دست میگیرد و میرود سراغ افراد خانوادهاش. اِما بسیار خوشبخت است که تعداد افراد خانوادهاش زیاد است. پدربزرگ و مادربزرگ هم با آنها زندگی میکنند. این یعنی نسلهای مختلف با علایق مختلف و تجربههای مختلف. سوال اِما این است: عشق چیست؟
در این مصاحبه نه فقط با حس یا مفاهیم بلکه با مجموعهای از عینات عشق تعریف میشود، که در سیستم تربیتی ما جایش خالی است. ما خیلی خوب از مفاهیم انتزاعی صحبت میکنیم. اما الگویی نداریم که به شکل عینی و ملموس بتوانیم در قاب زندگی هر کودکی به سوالات این چنینی جواب بدهیم. دیوید کالی یک الگوی استاندارد میدهد که یاد بگیریم چطور از مفاهیم انتزاعی حرکت بکنیم. و با محسوسات، با عینات موجود در زندگی خود بچهها مفاهیم را برایشان معنی کنیم. دیوید کالی همانند یوستین گوردر فیلسوفی است که مفاهیم پیچیده را به قابلآموزشترین شکل برای کودکان تعریف میکند. او بلد است چگونه مفهومپروری کند و به سادهترین شکل مفاهیم را در قالب استانداردهای فردی دربیاورد.«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
یکی از اولین شرط های عشق پا بیرون گذاشتن از خودمان است
در ادامه رضی هیرمندی مترجم کتاب «عشق که میگویند چیست؟» صحبتش را با شعری از ابتهاج آغاز کرد.
«عشق شادی است. عشق آزادی است.عشق آغاز آدمیزادی است.»
او در ادامه گفت اگر زندگیمان با عشق شروع و با عشق تمام شود آدمیزاد واقعی هستیم. اگر اعتقاد داشتیم که شرط آدمیزاد بودن عشق است، الان دولت عشق و ملت عشق بودیم. پرچمدار عشق بودیم نه جنگ، نه خشونت. طرفدار آرامش بودیم. طرفدار صلح بودیم. طرفدار آرامش بودیم و در آن صورت خیلی چیزهای داشتیم. در آن صورت خیلی از چیزهای را از دست نمیدادیم. فرهادها را از دست نمیدادیم. آزادها را از دست نمیدادیم آزادهها را از دست نمیدادیم.
یکی از اولین شرطهای عشق پا بیرون گذاشتن از خودمان است و رجعت به خودمان است. یعنی ما نمیتوانیم عاشق باشیم ولی از خودمان بیرون نیاییم. بعضی از آدمها هستند که عاشق خودشان هستند و تا ابد هم به این عشق وفادار میمانند. منظور ما این عشق نیست. عشق واقعی عشقی است که از خودمان بیرون میآییم.«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
(رونمایی از دو کتاب کودک «عشق که میگویند چیست؟» و «بغل») عشق آفرینشگر است
دومین چیزی که درباره عشق میخواهم بگویم این است که عشق آفرینشگر است و چیزهای تازه تولید میکند. ایدههای تازه، اندیشهها و چیزهایی که در خدمت انسانهای دیگر قرار میگیرد. اگر عشق فقط منحصر باشد به خود و خانوادهمان و به دیگران چیزی نرسد عشق نیست. پس عشق چیزی است که از خودمان بیرون میآییم و به دیگران چیزی میرسانیم. عشق به تعبیر استاد شفیعی کدکنی عشق در زندگی است. عشق باید زنده باشد. شرط زندگی چیست؟ شرط زندگی حرکت است. عشق باید پویا باشد. عشق باید پوست بیندازد در حال تغییر و تحول باشد. به نظر من در این کتاب رگههایی از آن را ببینیم.
شخصیت اصلی «عشق که میگویند چیست» پرسشگر است
این کتاب هفت شخصیت دارد. اولین شخصیت اِما است. اِما چه خصوصیتی دارد که می تواند برایمان مفید باشد؟ اِما پرسشگر است و شما میدانید که پرسشگری آغاز فلسفیدن است. اِما داد سخن نمیدهد که مامان من میدانم عشق چیست. خیلی ساده،بدون شیله پیله میپرسد این عشق که میگویند چیه و یک جمله جالبی میگوید. میگوید من میروم پیش مامانم حتم دارم که به من میگوید. که رابطه سالم دختر و مادر و فرزند و والدی را به نمایش میگذارد.«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
دومین شخصیت ما آنیتاست. دوست اِما. آنیتا از آن آدمهایی است که در برای هر پرسشی جواب کلیشهای پیدا میکند و خودش را راحت میکند. میگوید این عشق مال آدمبزرگهاست. مال ما نیست چه کار داریم به این سوالات. ربطی به ما ندارد.
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل» بعد به پدر میرسیم پدر عشق فوتبال است و دوست دارد که عشق نازل شود. میگوید عشق مثل خوردن توپ به داخل دروازه است. قسمتی از گفته پدر واقعیت را در خودش دارد. ما در عالم واقعیت هم عشقهایی با یک نگاه را دیدهایم. اما ما کمکم به جوابهای بهتری میرسیم. مادربزرگ خیلی ساده وصمیمی گوید مثل کیک نرم و خوشبوست. و واقعا هم همینطور است. عشق خوشبوست یک تعبیر ساده و زیبا. پدربزرگ میگوید عشق مثل یک موتور سالم قلبت را گرم میکند. این هم یک تعبیر است. پسری هم آخر داستان ظاهر میشود که اصلا تو باغ نیست.
کلیدواژه عشق شریک شدن و سهیم شدن است
اما عمیقترین و آموزندهترین تعبیر از مادر اِما است. مادر میگوید عشق چیزی است که آهستهآهسته مثل گل در بهار میشکفد. یعنی عشق را باید به دست بیاوریم، باید بدویم دنبالش. مگر گل به این راحتی میشکفد؟ سعی باد و باران و بهارانی گل را پدید آورده. عشق نازل نمیشود. برای عشق باید تلاش کنیم و این تدریجی بودن عشق را میرساند. یک شخصیت دیگر هم هست که خیلی ساکت و آرام همه اینها را در عمل نشان میدهد. او پیش مادر رفت. پیش پدر رفت. پیش مادربزرگ و پدربزرگ رفت. و در پایان در عمل نشان داد که عشق چیست. کلیدواژه عشق شریک شدن و سهیم شدن است. این روایت من مترجم است. هر کسی البته روایت خود را دارد و کتاب خوب هم کتابی است که روایتهای مختلف داشته باشد.
من با شعری از ابتهاج شروع کردم و با شعری از بهار صحبتهایم را تمام میکنم:
ما درس صداقت و صفا میخوانیم
آیین محبت و وفا میدانیم
زین بیهنران سفله ای دل مخروش
که آنها همه میروند و ما میمانیم»
برای خرید کتاب کلیک کنید:
«عشق که میگویند چیست؟» و «بغل»
مقدمه:
امید، عشق، صلح کلماتی هستند که هر کدام به تنهایی میتوانند شروع معجزهای باشند. در روزهایی که این کلمات برای سرزمین ما کمرنگ شدهاند بهانهای کردیم آنها را برای یک دورهمی از جنس امید: «چگونه تلاش کنیم تا دنیا جای بهتری برای زندگی باشد؟»
راستی فکر کردهایم در این باره نقش فرد فردمان چه خواهد بود؟
دهکده کتاب بازی و اندیشه در روز چهارشنبه 27 آذر 1398 میزبان ضیافتی بود از جنس آگاهی. دورهم جمع شدیم تا راه چارهای بیندیشیم برای مرهم زخمهای جامعه. برای کارهای سادهای که میتوان انجام داد تا لبخند را جایگزین یاس و درماندگی کنیم. فراموش نکنیم جامعه از تک تک ما تشکیل شده و باید نقش خود را جدیتر بببینیم.
دورهمی دهکده کتاب بازی و اندیشه با موضوع «چگونه تلاش کنیم تا دنیا جای بهتری برای زندگی باشد؟» با حضور علیاکبر زینالعابدین و غزال نصیری و گروهی از همراهان همیشگی دهکده از جمله رویا شهری، محبوبه نجفخانی، معصومه نفیسی، فاطمه معدنی، ندا حیدری، پگاه وزیری برگزار شد.
این دورهمی با پخش انیمیشنی به نام volunteer your time که با موضوع این دورهمی مرتبط بود آغاز شد. در ادامه با توجه به موضوع دورهمی و به خواست کارشناسان مهمان به شکل هماندیشی و گپ و گفتوگو ادامه پیدا کرد. مادران، پدران و معلمان شرکتکننده در محیطی صمیمی از دغدغههایشان صحبت کردند و به هماندیشی پرداختند. در پایان هم به پیشنهاد غزال نصیری راهکارهای خود را بر روی برگههای کاغذ نوشتند تا با انتشار آنها بخشی از سهم خود را در ساختن دنیای بهتر ایفا کنند.
ناامیدی و بیهویتی در نسل جوان
عمدهترین دغدغه حاضران در این دورهمی ناامیدی و بیهویتی بود که گریبانگیر نسل جدید شده بود و بخش عمده گفتوگوها حول محور این موضوع بود.
زینالعابدین با اشاره به این مساله که خیلی از اتفاقاتی که در دنیا رخ میدهد در اختیار ما نیست و با اشاره به این که دکتر علی صاحبی از روانشناسان برجسته که تجربه زندگی، تدریس و درمان بیماران در کشورهای گوناگون را داشته معتقد است که جغرافیا تعیینکننده حال خوش نیست و کسی که حالش بد است در هیچ نقطهای از دنیا حالش خوب نمیشود، ناامیدی را انتخاب ما در برابر اتفاقات عنوان کرد.
کودکان را با افراد امیدوار و خوشبین به زندگی آشنا کنیم
نصیری در پاسخ به این مساله گفت که کودکان درباره این دنیا آگاهی ندارند و این ما هستیم که دنیا را به آنها معرفی میکنیم. آنها فکر میکنند ما از دنیا هم آگاهی داریم. در حالی که ما فقط کمی تجربه بیشتری از آنها داریم. بنابراین هر گونه که دنیا را به آنها معرفی کنیم از ما میپذیرند. یکی از کارهایی که ما میتوانیم انجام دهیم معرفی کردن افرادی است که به زندگی خوشبین هستند. برای نمونه میتوانیم عکسی از این نشست را به آنها نشان بدهیم و بگوییم: «ببین حداقل این تعداد افراد امیدوارند و معتقدند که دنیا جای خوبی است و زندگی ارزشمند است. تو هم میتوانی امیدوار باشی. میتوانیم فهرستی از کارهایی که دیگران برای بهتر کردن دنیا انجام میدهند را به او نشان بدهیم و از او بپرسیم حالا تو میخواهی چه کار کنی؟
در صحبت کردن با کودکان مراقب حرفهایمان باشیم
هر حرفی که میزنیم 70 در صد آن فقط کلماتی است که میخواهیم بگوییم که من حرفی دارم و 10 درصد معنا و 20 درصد تکرار آن معنا است. من قبل از حرف زدن با هر کودکی به آن 10 درصد فکر میکنم که چه چیزی را میخواهم به آن کودک منتقل کنم. من به او میگویم که دنیایی که تو را به آن دعوت کردم جای فرصتهاست اما هر نقطهای از آن فرصت ویژهای را در اختیارت میگذارد. در یک کشوری فرصتی که در اختیارت است آن است که گلی را که از شاخه کنده شده بکاری. جای دیگر فرصتی که وجود دارد این است که گلی را که قبلا کاشته شده آبیاری کنی. جای دیگر اصلا نمیدانند گل چیست و قرار است تو گل بکاری. بچه جان تو به این دنیا آمدی تا کاری برای آن انجام بدهی. یا فرصت را پیدا کن یا از فرصتی که به تو داده شده استفاده کن. به این ترتیب کودک میآموزید که از چه زاویهای به مشکلات نگاه کند.
از انتشار اخبار بد خودداری کنیم
زین العابدین در بخشی دیگر از صحبتهایش به بحث شایعات اشاره کرد و این که بخشی از این خبرها را شایعه تشکیل میدهند .بنابراین باید با آگاهی با آنها برخورد کرد. علاوه بر این تفسیر و موقعیت ما در برابر رخدادهاست که تعیین میکند خبری خوب است یا بد. او درباره بحران هویت ملی هم به حجم تمایل به مهاجرت در میان بزرگسالان اشاره کرد. برای کودکان به معنای این است که ایران جای خوبی برای زندگی کردن نیست و میهندوستی معنای خود را از دست میدهد.
ما به کودکان خود چه ارائه کردهایم؟
رویا شهری نیز درباره بحران هویتی کودکان گفت: «این جلسه نشستی برای به دست آوردن راهکار برای نوجوانان نیست. آنچه که میبینیم آن چیزی است که ما برایشان به وجود آوردهایم. اگر امید ندارند اگر هویت ندارند اگر عرق ملی ندارند مشکل ماییم. امروز «از چه به کودکان خود دادیم؟» با هم گفتو گو کنیم. آیا از امید حرف زدیم؟ از امید خواندیم؟ کنارشان رویاپردازی کردیم؟ آیا کمک کردیم که خاطرات مشترکی بسازیم که خودشان را به سرزمینشان وصل بدانند؟ ما چقدر شکرگذار آدمهای تاثیرگذار بودیم؟ آیا امید را ترویج کردیم و بابت امیدهایمان ایستادیم؟
ما تنها با سرمایه اقتصادی زندگی نمیکنیم
زین العابدین در بخش دیگری از سخنان خود نیز با اشاره به چهار سرمایه مادی، اجتماعی، روانی، تخصصی افراد در زندگی گفت: «ما با سرمایههای مختلفی زندگی میکنیم بخش زیادی از ناامیدیها هم اکنون ناشی از مشکلات اقتصادی است. سرمایه مادی، فقط یکی از سرمایههای ماست. اما ما به کودکانمان چنین منتقل کردهایم که فقط با سرمایه مادیمان زندگی میکنیم. برای همین است که همه از پیر و جوان به دنبال خبرهای اقتصادی خوب هستیم. در حالی که بیشتر مراجعهکنندگان به روانشناسان ثروتمندان هستند.
تصویر منفی از دنیا به کودکان نشان ندهیم
نصیری در پاسخ به سوال مواجه شدن کودکان با خبرهای بد گفت وقتی کودکتان با سوالی درباره یک خبر بد به سراغ شما میاید مانند آن است که لقمهای را به جای آن که قورت بدهد در دهانش نگه داشته است. او لقمه را جلوی شما درمیآورد و میگوید مامان، بابا قورتش بدهم یا نه؟ تو داری دنیا را به من معرفی میکنی. وقتی کودکتان به شما میگوید «مامان بچهها میگویند همه چیز گران شده» در چنین مواقعی باید بگوییم بله گران شده ولی در ادامه باید به او بگوییم که ما چگونه بر این مشکل چیره هستیم. من مامان و بابای تو چگونه زنده میمانم. خیلی از ما تجربه بمباران را داریم. من فکر میکنم که سه یا چهار سالم بود که جنگ تمام شد. بمباران برای من یکی از مفرحترین و هیجانانگیزترین لحظههای زندگیم بود چون به محض این که آزیر قرمز را میکشیدند میدویدیم سمت زیر پله و مادرم اولین چیزی را که برمیداشت یک کیسه تخمه بود و بعد چراغها را خاموش میکردیم و هر کس باید یک خاطره خندهدار را تعریف میکرد. این هنر مادرم بود. چند وقت پیش که برای کار به یک مهدکودک رفته بودم زیرپلهای دیدم که به یک اتاقکی راه داشت با خودم گفتم چه جای باحالی برای آزیر خطر. انگار که برای من با یک تفریحی عجین شده است این به این معنی نیست که کلهام مثل کبک زیر برف است و نمیدانم در پی آن آژیر مرگ و از دست دادن است اما این مسائل به کودک ربطی ندارد چون او نه نقشی در این جنگ دارد و نه میتواند در جلوگیری از آن نقشی داشته باشد.
برای ساختن هویت ملی باید طعم خوش فرهنگمان را به کودکان بچشانیم
او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره هویت از تجربه کودکیاش صحبت کرد. او گفت: «هویت من در عین سختی ساخته شد. برای من سوال بود که چه میشود که همه برای رزمندهها لباس و غذا جمع میکنند، چه کسانی که در جبهه کسی را دارند چه ندارند، به جنگ اعتقاد دارند چه ندارند. وقتی اسیری آزاد میشد برای من سوال بود که چرا همه از آزادی او خوشحالند. من کودک سهم خودم را برمیداشتم، فارغ از هر گونه نگاه سیاسی، این که آزادی خوش است، همکاری خوش است. همکاری آدمها را دور هم جمع میکند. برای من از جنس دورهمی پختن لواشک بود از جنس پختن آش نذری بود. آیا برای کودکانمان چنین تجربههایی را خلق میکنیم؟
خاطرات مشترک بسازیم
انسانها با ریشههای هویتیشان از زندگی رزق میگیرند. هر چقدر این ریشه قویتر باشد این شاخ و برگ گستردهتر به دنیا خدمت میکند. یک شهروند اجتماعی وقتی ریشهاش در خاکی است از شاخ و برگ و میوهاش به دنیا میدهد و آن خاک آن جایی است که تو فرهنگ را به فرزندت معرفی میکنی. فرهنگ یعنی زیست اجتماعی که مزه خوشی را به کودک میچشاند و برای کودک میارزد که اهل آن باشد. چرا کودک بیسکویت را به بروکلی ترجیح میدهد؟ چون خوشمزهتر است. آیا ما توانستیم مزه خوش فرهنگمان را به کودکمان بچشانیم؟
وقتی کودکی شب یلدا در مغازهها انار میبیند، در خانه مادربزرگش انار میبیند، در مهدکودکش انار میبیند دیگر انار برایش هر چیزی نیست. اگر ما دلمان برای کشورمان میتپید به خاطر این بود که میتوانستیم دستجمعی ترانهایی را بخوانیم. چقدر بلدیم که با بچههایمان درباره قصه مشترکی صحبت کنیم؟ در چنین حالتی است که هویت اجتماعیاش رزق میگیرد. میخواهیم کودکمان هویت ملی داشته باشند چقدر بلدیم با مزه خوش این هویت را برایش بسازیم؟ در این صورت آسیب حرفهای منفی کمتر میشود.
برای من سوال است که چگونه در اردوگاه داخائو مادری تصمیم میگیرد که بچهدار شود. آیا غیر از این بود که به زندگی امیدوار بود؟ همین که ما داریم نفس میکشیم و وارد اتاق گاز خودساخته نشدهایم به این معناست که به زندگی امیدوار و خوشبین هستیم و بیانصافیم اگر این امید را به کودکانمان نشان نمیدهیم.
ادامه ی بخش اول
در بخش اول با رشد جسمی و حرکتی کودک آشنا شدیم. در ادامه میخواهیم روند رشد ذهنی، ادراکی و رشد هیجانی، اجتماعی و عاطفی کودک 6 تا 12 ماهه را بررسی کنیم.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
3 – رشد ذهني
وزن مغز کودک درطی دوسال اول زندگی دوبرابر می شود. این افزایش وزن تاحدودی بدلیل رشد” اتصالات” بین سلول ها و قسمت های مختلف مغز است. بدون این اتصالات ما قادر به فکرکردن نخواهیم بود و یادگیری نیز از طریق این اتصالات شروع می شود. نوزاد هنگامی که به چیزی علاقمند می شود و تلاش ذهنی می کند، مغز او شروع به تشکیل یک شبکه می کند.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
تاثیر صداها:
هنگام تحریک هریک از حواس کودک، همین کار انجام می گیرد. بنابراین از بدو تولد، هر صدا، تماس، احساس، تصویر، بو و مزه موجب ساخته شدن اتصالات بیشتری می شود. برای پیشرفت رشد ذهنی بایستی بینایی، شنوایی، حافظه و مهارت های حرکتی باهم پیش بروند. همگام با افزایش درک عمومی، بسیاری از مهارت های مغزی و بدنی به سرعت رشد می کنند و توسعه می یابند.
عوامل تعیین کننده عبارتند از :
اجتماعی بودن، شخصیت کودک و محیطی که شما برای او ایجاد می کنید. فراهم کردن محیط غنی از محرک ها برای کودک، بخصوص در سال اول زندگی و ادامه آن در سال های آتی در مغز جهش های رشدی عمده ای را بعمل می آورد.
توالی رشد ذهنی در کودک شش تا دوازده ماهه:
-
24 هفتگی
با ايجاد صداهاي مختلف سعي در جلب توجه دارد. وقتي كه صداي كسي را مي شنود هيجان زده مي شود. دستانش را براي اينكه بغلش كنيد بلند ميكند. او با تصوير خود در آينه صحبت ميكند و به آن لبخند ميزند. با دهانش حباب توليد ميكند. كم كم از غريبه ها خجالت مي كشد، بعضي غذاها را ترجيح مي دهد و از بعضي غذاها بدش مي آيد.
-
28 هفتگي
كودك شروع به مكالمه مي كند. صداهاي قابل فهمي از خود درمي آورد. نام خود را مي داند. دستش را براي اينكه بغلش كنيد دراز ميكند. استقلال خود را با تلاش براي به تنهايي غذا خوردن شروع مي كند. شروع به تقليد كارهاي ساده مي كند.
-
32 هفتگي
كم كم معني كلمات را درك ميكند. ميداند «نه» یعني چه. علاقه زيادي به بازي دارد و عميقا“ روي اسباب بازي هايش تمركز مي كند. دنبال اسباب بازي كه انداخته است مي گردد.
-
36 هفتگي
بازي ها و شعرهاي آشنا را مي شناسد . در قسمت های مناسب مي خندد.مي تواند حركات را پيش بيني كند. وقتي اسمش را صدا مي كنيد سرش را برمي گرداند. دستهايش را براي شسته شدن دارز ميكند ولي از ليف حمام رو برمي گرداند.
-
40 هفتگي
كودك درحال آشنا شدن با كارهاي روزمره است. مثل باي باي كردن ،جلوآوردن پايش براي جوراب پوشيدن. عروسك را مي شناسد و نوازشش ميكند.
بدنبال اسباب بازي اش گوشه و كنار را مي گردد. اگر از او بپرسيد بابا كجاست بدنبال پدرش مي گردد.
-
44 هفتگي
مي تواند يك كلمه قابل فهم به زبان آورد. چيزهايي را در كتابها نشان مي دهد اما تمركز طولاني ندارد. اسباب بازي هايش را پرت مي كند. بتدريج مفهوم داخل، خارج، اينجا و آنجا را مي فهمد.
-
48 هفتگي
كودك علاقه شديدي به كتاب ها و تصاوير آن دارد. نام خود را تكرار مي كند. او عاشق شوخي است و به خاطر خنده هر كاري مثل تكرار حقه هايي كه شما را
مي خنداند، انجام مي دهد. با تكان دادن سر «نه» مي گويد.
كودك بوسيدن را خوب مي فهمد. و مي تواند مجموعه وسيعي از یکسالگی احساس هاي مختلف را به نمايش بگذارد. او مي تواند عروسك را بلند كند، آن را به شما بدهد و رهايش كند. دو يا سه كلمه با معني به زبان مي آورد. شروع به فهم پرسش هاي ساده مي كند.
4 – رشد ادراكي ( بینایی، شنوایی )
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
رشد کنش های ادراکی با حواس آغاز می شود. یعنی زمانی که کودک نسبت به محرک های خارجی ازقبیل نور، صدا،طعم و بو واکنش نشان می دهد. اگرچه هنوز بسیاری از کارکردهای مغز ناشناخته مانده است و ادراک کودک غیرقابل دسترسی است. روشن است که زیربنای هر ادراک یک فعالیت عصبی در مغز است. گیرنده های حسی، شنوایی، بینایی و گیرنده هایی مانند چشایی و بویایی و غیره ادراک های حسی مختلف را دریافت کرده، برای ارزیابی واکنش، به مراکز مختلف مغز می فرستند.
- 1-4 بينايي:
انسان ها براي كاويدن محيطشان بيش از هر كس ديگري به بينايي وابسته هستند. گرچه در ابتدا دنياي ديداري نوزاد گسيخته است. در 7 تا 8 ماهگي، دستخوش تغييرات عظيمي مي شود. رشد سريع چشم و مراكز بينايي در قشز مخ، به رشد بينايي كمك ميكند و تيزي بينايي ( ظرافت تشخيص ) در سال اول بهبود مي یابد. تيزي بينايي در 11 ماهگي نزديك به سطح بزرگسالان است.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
- 2-4 شنوايي :
در سال اول زندگي كودكان سازمان دادن اصوات در سطح هاي پيچيده را آغاز مي كنند. اگر دو آهنگي كه اندكي با هم تفاوت دارند نواخته شوند، يك بچه يك ساله مي تواند بگويد آنها يكي نيستند. پاسخ دهي به صدا به كاوش ديداري و لامسه نوزاد در محيط كمك ميكند. توانايي و تشخيص دادن محل دقيق صدا با كمك نگاه كردن در 6 ماهگي به نحو قابل ملاحظه اي بهبود مي یابد.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
اثر صدا در این سن:
در اين زمان كودكان مي توانند در مورد فاصله صدا قضاوت كنند. اما اگر شيء صدادار دور از آنها باشد نمي توانند در تاريكي آن را پيدا كنند. نوباوگان مي توانند تقريبا“ تمامي صداهاي زبان انسان را درك كنند. پس در سال اول براي فراگيري زبان آماده مي شوند. وقتي كه كودك فعالانه به صحبت افراد پيرامون خود گوش ميكند. ياد ميگيرد روي انواع صداهاي با معني در زبان خودشان تمركز كنند. آنها در 6 ماهگي صداهايي را كه در زبان محاوره اي مفيد نيستند كنار ميگذارند.
5 – رشد گفتاري :
تبديل فريادهاي نوزاد به يك نظام پيچيده ارتباطي در نخستين سالهاي زندگي، مدت هاست توجه صاحبنظران را به خود جلب كرده است. اگر چه معمولا“ شروع تكلم را با به كار بردن اولين كلمات مشخص مي كنند. ولي مي توان گفت كه كودك از حدود سه ماهگي با ايجاد صدا به نحوي با پيرامون خود رابطه برقرار مي كند.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
اثر صدا:
ضمن اينكه اطلاعات كودك درمورد وضعيت خود از شناخت او از صداها و اصوات بيشتر است. بتدريج كه كودك بزرگ مي شود و شنوايي نيز به كمك او مي آيد آگاهي او از صداها بيشتر مي شود. كودك در اين مرحله به صداي ديگران گوش مي دهد و از بازي با صداها لذت مي برد.
اين سر و صداها نه تنها براي كودك، بلكه براي پدر و مادر نيز لذت بخش است. و باعث مي شود كه آنها متقابلا“ به كودك پاسخ دهند و زمينه را براي تقليد از او فراهم كنند.
آغاز نه گفتن و نه شنیدن:
از ماه ششم كودك به نحو فزاينده اي صداها را تقليد و تكرار مي كند . كودك در حدود 9 ماهگي نسبت به اسم خود و كلمه “نه” و “نكن” عكس العمل نشان مي دهد. و شروع به تقليد صداها مي كند. نقش والدين از اين بعد اهميت ويژه اي دارد. بعد از اينكه كودك با كمك والدين توانست بسياري از صداها را تقليد كند كم كم آمادگي پيدا مي كند كه اولين كلمه را به زبان بياورد.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
بطور خلاصه :
-
در 28 هفتگي تا یکسالگی
كودك هجاهاي واضحي را ادا ميكند ، مثل ” دا ” ، “با” ، ” كا” . فريادهاي كودك شامل انواع مختلفي از صداهاي زير و بم است. اوشروع به انجام بازيهايي با زبان و لب هاي خود مي كند و سعي مي كند با ايجاد صدا ، جيغ ، يا سرفه توجه شما را به خود جلب كند.
-
در 32 هفتگي
هجاها را بطور واضحي تركيب مي كند مثل “دا-با” و “با-با”، بتدريج صداهاي “ت” ، “د” ، “و” را هم اضافه مي كند و بعد درحدود 36 تا 40 هفتگي صداهاي گفتاري واقعي را تقليد مي كند و حتي ممكن است یک كلمه بامعني را بكار ببندد.
6- رشد هيجاني، اجتماعي، عاطفي :
جدا كردن رشد عاطفي و اجتماعي در اين دوره از زندگي، كار آساني نيست و روانشناسان فقط براي سهولت مطالعه، اين تقسيم بندي را انجام مي دهند. حالات عاطفي كودك، ابتدا به احساس آسايش و عدم آسايش محدود مي شود. يعني تا زماني كه در امر تغذيه ي كودك تأخير رخ دهد يا خيس باشد برانگيخته مي شود و واكنش هاي عاطفي در كودك مشخص مي شود.
زماني كه كودك دريابد وجود مادر براي ارضاي نيازهايش ضروري است، اولين زمينه هاي آگاهي از عوامل اجتماعي نيز شكل مي گيرد. به اين ترتيب كمتر مي توان زمينه هاي عاطفي و اجتماعي را بطور جداگانه مورد بررسي قرار داد.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
نیاز به احساس امنیت:
كودك در 8ماهگي چهره اش با ديدن افراد غريبه تغيير مي كند. اگر نيازهاي كودك به موقع برطرف شود و والدين عواطف خود را به كودك نشان دهند و كودك دريابد كه صميمانه دوستش دارند و از او حمايت مي كنند، احساس امنيت ،آرامش و اطمينان مي كند. و برعكس، اگر توجه به كودك ناكافي، ناپايدار يا منفي باشد، كودك احساس ناامني و ترس مي كند.
اهمیت ارتباط مادر و کودک در این سن:
تحقيقات مختلف انجام شده در مورد حيوانات و انسان، نشانگر اين است که ارتباط مادر و کودک هم در رشد جسمانی و هم در ابعاد روانی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. شواهد تحقیقی ارائه شده توسط «رنه اشپتیز » ، پزشک اتریشی که حاصل مطالعات وی در شیرخوارگاه ها و بیمارستان ها در زمان جنگ است، نشان می دهد که عدم توجه به کودکان در نخستین ماه های زندگی، ممکن است باعث شود که آنها به تحریکات محیطی پاسخ ندهند و در موارد شدیدتر پژمرده شده و بمیرند. « مارگارت ریبل » در کتاب حقوق نوزادان ادعا می کندکه عشق مادر، شرط لازم برای رشد رضایت بخش کودک است.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
تحقیقات در این زمینه:
تحقیقاتی که توسط گروه دیگری از روانشناسان انجام شده، نشان می دهد که، کودکانی که کمتر از اندازه طبیعی مورد توجه بزرگسالان قرار دارند در بسیاری از موارد عقب ماندگی هایی دارند.در فاصله زمانی بین 7 تا 12 ماهگی در کودکان ترس های تازه ای ایجاد می شود. شاید علت آن پیشرفت حافظه فعال و حافظه یادآوری در این دوران باشد، هرچند که امر نسبتا” ناآشنا مهمولا“ علاقه کودک را بخود جلب می کند و گاهی او را می خنداند ولی درعین حال ممکن است کودک دچار بلاتکلیفی شود.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
مثال:
مثلا“ کودکی ممکن است از دیدن مادرش که کلاه عجیبی برسر گذاشته، یا وقتی برای اولین بار صدای کسی را از ضبط صوت می شنود گریه راسر دهد. اگر کودک بغیر از گریه هیچ رفتار دیگری را نتواند از خود نشان دهد که ازحالت بلاتکلیفی درآید (مثلا“ با اسباب بازی بازی کند یا بطرف مادرش بدود) حالتش تشدید می شود. به این حالت ترس و اضطراب گفته می شود. ترس از جدایی موقت از مراقب آشنا بیش تر از آن موقع معلوم می شود که کودک در اتاقی با غریبه ای تنها مانده باشد.اگر با پرستارش یا یکی از بستگان آشنا باشد کمتر احتمال دارد که دچار ترس شود.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
بطور خلاصه در :
-
24 هفتگی
با حرکاتی همچون نوازش کردن، ضربه زدن و چنگ زدن واکنش نشان می دهد. اوممکن است به نشان علاقه به صورت شما دست کشد. ممکن است از غریبه ها بترسد و احساس تعلق خود به شما را با چنگ زدن به شما و نگه داشتن شما، نشان دهد.
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
-
28 تا 36 هفتگی
کودک شما به کودک دیگر نگاه می کند . دستش را بطرف او دراز می کند . او را لمس می کند . او بازی هایی مثل « دس دسی» و « این میگه بریم دزدی» رادوست دارد . برای جلب توجه سرفه می کند. صداهای حلقی درمیاورد . جیغ می کشد، گریه می کند و حباب تولید می کند. کودک نام خود را می داند و معنای « نه» را می فهمد . حس شوخ طبعی دارد و خیلی دوست دارد شما را بخنداند . اما با فشردن سر و صورت خود به صورت شما محبت زیادش را نشان می دهد . برخی تشریفات اجتماعی مثل «بای بای کردن» و بوسیدن را بلد است . اگر اسباب بازی اورا بگیرید خشمگین می شود .
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه)
منابع:
- برك، لورااي (1385) . روانشناسي رشد1 (ازلقاح تا كودكي) . مترجم يحيي سيدمحمدي . تهران: نشر ارسباران.
- سیف، سوسن… [و دیگران] (1377) . روانشناسی رشد(1) . تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
- ماسن، پاول هنري…[ و ديگران] (1380) . رشد وشخصيت كودك؛ مترجم مهشيد ياسائي . تهران: نشرمركز، كتاب ماد.
- میریام، استاپرد (1388)- همه کودکان تیزهوشند اگر…: . چگونه استعدادهای واقعی کودک خود را کشف و تقویت کنیم . ترجمه سهراب سوری، امیرصادق بابلان . تهران: ذهن آویز.
کتابهای پیشنهادی در این زمینه:
اكنون كوك شما نيمي از راه اولين سال زندگي خود را سپري كرده است. او واقعا” پرتحرك شده و به محيط اطرافش بسيار علاقمند است. كنار آمدن با حس كنجكاوي او يك چالش بزرگ است. سعي كنيد صبور باشيد و اوقات خوشي با او داشته باشيد. كودك در شش ماه اول زندگي خود خيلي چيزها آموخته است.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)
اين موضوع درمورد شما نيز صدق مي كند! شما نيز براي پدر ومادر بودن بسيار آموخته ايد. كودك در اين دوره بسيار كنجكاو است و اين تعجب شما را برمي انگيزد. روابط اجتماعي او بهتر و بهتر مي شود. كودك وارد دوران نوپايي مي شود و در مرحله ي كسب استقلال كم كم از شما جدا مي شود و منيت تازه ي خود را رشد مي دهد. با شما وارد گفتگو مي شود و دنياي جديدي را پيش روي شما به تصوير مي كشد.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)
بررسی مراحل رشد کودکان در 6 تا 12 ماهگی:
رشد یک پدیده مستمر است. ممکن است در بعضی زمینه ها کند شود ولی هرگز متوقف نمی گردد. گاهی رشد در زمینه های خاصی پیشرفت نشان می دهد اما درمقابل ممکن است در زمینه های دیگر کندتر شود. ازنظر سرعت رشد هیچ دو کودکی مانند هم نیستند. مجموعه ای از نمودارها برای سیر تکامل رشد در سنین مختلف وجود دارد. اما احتمال اینکه کودک هر کاری را دقیقا“ در زمان میانگین گفته شده انجام دهد بسیار کم است. کودک به احتمال قریب به یقین آن کار را زودتر یا دیرتر انجام می دهد. در این مقاله بطور مختصر برخی جنبه های رشد را که در زیر آمده است در کودکان 6-12 ماهه بررسی می کنیم:
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)
- رشد جسمانی
- رشد حرکتی
- رشد ذهنی
- رشد ادراکی ( بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی، چشایی )
- رشد گفتاري
- رشد هيجاني، اجتماعي، عاطفي
1 – رشد جسمانی:
بطور متوسط وزن یک نوزاد طبیعی که پس از یکدوره کامل حاملگی بدنیا آمده است در لحظه تولد، حدود سه تا سه و نیم کیلوگرم و قد او بطور متوسط 48-50 سانتی متر است.بدیهی است که اندازه، قد و وزن در نوزادان مختلف فرق می کند، نوزادانی که از مادران سالمتر و با تغذیه ی بهتر بدنیا می آیند. ازنظر قد و وزن نیز طبیعی ترند. بطورکلی رشد جسمانی و رسیدگی اندام های بدنی به عوامل محیطی و ارثی بستگی دارد. نرمش، حرکات ساده ورزشی و تمرین نیز تا اندازه ای در رشد جسمانی کودک مؤثر است.
تغذیه و بهداشت مادر در دوران بارداری و شیردهی، در قد و وزن و سایر توانایی های کودک تأثیر بسزایی دارد. سوء تغذیه جنین باعث کاهش قابل ملاحظه ی سلول های مغزی شده، از رشد طبیعی سلول های ایجادشده نیز جلوگیری می کند. درهنگام تولد سلول های مغزی مربوط به حواس و تعادل از میلین پوشیده شده اند. بعد از تولد نیز این جریان با نظمی خاص ادامه پیدا می کند و تا پایان سال دوم زندگی به سرعت پیشرفت می کند.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)
-
1-1 وزن
بطور متوسط هر هفته 150 تا 200 گرم بر وزن کودک اضافه می شود تا اینکه در شش ماهگی وزنش به دوبرابر وزن هنگام تولد می رسد. اگر وزن کودک بطور منظم اضافه نشود یعنی در بعضی هفته ها افزایشی نداشته باشد، در هفته های بعد این کمبود جبران خواهد شد. وزن پسران همیشه از دختران کمی بیشتر است و این تفاوت را تا دوران بلوغ حفظ می کنند ولی از آن به بعد دختران سریعتر رشد می کنند، ترکیبات بدنی آنها نیز با هم متفاوت است بطوریکه دختران درمقایسه با پسران چربی بیشتری دارند ولی عضلات و آب موجود در بدن پسران بیشتر است.
-
2-1 قد
تغییرات قد نیز مانند وزن، در یک سال اول زندگی قابل توجه است و درحدود بیش از 20 سانتی متر، یعنی تقریبا” بیش از 3/1 قد در هنگام تولد، به اندازه قد اضافه می شود.رشد سر در دوسال اول زندگی درمقایسه با قد و وزن کمتر است و از این طریق تناسب آن با بدن بدست می آید و شباهت و تناسب قد، وزن و سر به اندازه های دوره بزرگسالی نزدیک می شود. اندازه های بدنی دختران و پسران در دوسال اول تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند.
-
3-1 رشد دندان ها
نخستين دندان كودك تا حدود 6تا8 ماهگي بيرون مي آيد و بقيه پس ازآن و به تدريج رشد مي كند. ممكن است كودكي در 3ماهگي دندان دربياورد و كودك ديگري تا يكسالگي دندان نداشته باشد. دير يا زود روييدن دندان ها هيچ ارتباطي با كم هوشي و با هوشي کودک ندارد. طبيعي است كه هرگونه اختلال در تغذيه كودك بخصوص كمبود شير موجب ناهنجاري هايي در تشكيل و رشد مينا و نسوج دندان مي شود. و رشد آن را با اشكال مواجه مي كند. با دادن شير كافي به كودك و با اضافه كردن مواد ضروري به غذاي او زمينه براي رشد مناسب دندان ها فراهم مي شود.
2 – رشد حرکتی
توالی رشد حرکتی شامل :
- رشد حرکتی درشت : Gross motor development
- رشد حرکتی ظریف : Fine motor development
(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)رشد حرکتی درشت به کنترل اعمالی اشاره دارد که به نوباوگان کمک می کند در محیط گردش کنند مثلا“ سینه خیز بروند، بایستند و راه بروند، درمقابل رشد حرکات ظریف به حرکت های کوچکتر مانند دست دراز کردن و چنگ زدن مربوط می شود. گرچه توالی رشد حرکتی دربین کودکان خیلی یکنواخت است اما تفاوت های فردی زیادی در سرعت رشد حرکتی وجود دارد. فقط درصورتی نسبت به رشد کودک نگران می شویم که چند مهارت حرکتي بطورجدی به تأخیر افتاده باشد.بطور خلاصه در :
-
24 هفتگي
حرکات درشت: عضلات كودك آنقدر قوي شده كه مي تواند مقدار زيادي از وزنش را روي ساعدهايش بياندازد. در حالي كه دستهايش را به عنوان تكيه گاه جلو گذاشته است مي نشيند مي تواند دستهايش را دراز كند تا بلندش كنيد و مي تواند بدون تكيه به جايي چند دقيقه در صندلي بچه بنشيند.
حرکات ظریف: حركات كودك كاملتر و ظريفتر مي شود. مي تواند چيزي را از يك دست به دست ديگر بدهد. مي تواند شيشه شيرش را نگه دارد. اگر چيزي در دستش باشد آن را زمين مي اندازد تا چيز ديگري را بردارد.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)
-
28 هفتگي
حرکات درشت: كودك با دقت بيشتري اشياء را در چنگ خود مي گيرد و براي رسيدن به آنها انگشتان خود را دراز ميكند. مي تواند چيزي را به راحتي دست به دست كند ،وقتي مي خواهد چيز ديگري را بردارد ، چيزي را كه در دست دارد نگه مي دارد. با اسباب بازي روي ميز ميزند، با دقت بيشتري غذا مي خورد. مي تواند غذاهاي ساده را با دست بخورد.
حرکات ظریف: بدون كمك مي نشيند، سينه خيز ميرود. مدتي روي شكم مي خوابد، وزنش را با يكدست تحمل مي كند. وقتي او را سر پا نگه ميداريد وزنش را روي زانوها و باسن خود كه صاف نگه داشته تحمل مي كند.
-
32هفتگي
حرکات درشت: از ايجاد سر و صدا و به هم زدن اسباب بازي هايش لذت مي برد. مي تواند كاغذ را پاره كند، مي تواند چيزي را محكم در انگشتانش نگه دارد. براي حركت كردن تلاش مي كند.
حرکات ظریف: براي رسيدن به اسباب بازي دستش را دراز مي كند. ممكن است بدن خود را به عقب و جلو تكان دهد. اگر دستهايش را نگهداريد، بالا و پايين مي پرد .
-
36 هفتگي
حرکات درشت: حركات كودك دقيق تر شده و كمتر اشياء را به دهان مي برد. كم كم مي تواند با انگشت سبابه خود اشاره كند. مي تواند به جلو خم شده و اجسام كوچك را بردارد و همچنین مي تواند 2 مكعب را كنار هم بگيرد، گويي مشغول مقايسه كردن آنهاست.
حرکات ظریف: مي تواند تمام وزنش را روي پاهايش نگه دارد ولي بايد به چيزي تكيه كند. او مي تواند 10 دقيقه بنشيند، به طرفين خم شود و تعادل خود را حفظ كند.مي تواند بغلتد و يا تلاش كند چهار دست و پا حركت كند.
-
40 هفتگي
حرکات درشت: مي تواند شيء كوچكي را با كنار هم آوردن انگشتان شست و سبابه از زمين بردارد. عمدا“ چيزي را رها مي كند، مي تواند برجي با دومكعب بسازد.
حرکات ظریف: كودك مي تواند حركت كند، مقدار كمي روي دستها و زانوهايش جلو ميرود. مي تواند خود را بالا بكشد و از تغيير وضعيت از حالت نشسته به خوابيده لذت مي برد.
-
44 هفتگي
حرکات درشت: با 4دست و پا به همه جا ميرود. مي تواند وقتي كه ايستاده است پاي خود را از زمين بلند كند.
حرکات ظریف: به سادگي اشياء را رها مي كند، مدت زيادي را صرف گذاشتن چيزهاي مختلف در داخل ظروف و درآوردن آنها مي كند. اگر دست خود را به طرف او دراز كنيد، چيزي را كه در دست دارد به سمت شما مي گيرد. بازيهاي دست زدني مثل “دس دسي” انجام مي دهد.(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)
-
48 هفتگي
حرکات درشت: با گرفتن اثاثيه به پهلو حركت ميكند. اگر هر دو دست او را بگيريد به جلو تا يك سالگي حركت ميكند. در يك سالگي اگر فقط يك دست او را بگيريد مي تواند راه برود.
حرکات ظریف: اشياء را از روي قصد پرت ميكند. همه چيز را دردهان مي گذارد و سعي مي كند دو مكعب را با يك دست بگيرد.
منابع:(شناخت کودک 6 تا 12 ماهه-بخش اول)
- برك، لورااي (1385) . روانشناسي رشد1 (ازلقاح تا كودكي) . مترجم يحيي سيدمحمدي . تهران: نشر ارسباران.
- سیف، سوسن… [و دیگران] (1377) . روانشناسی رشد(1) . تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
- ماسن، پاول هنري…[ و ديگران] (1380) . رشد وشخصيت كودك؛ مترجم مهشيد ياسائي . تهران: نشرمركز، كتاب ماد.
- میریام، استاپرد (1388)- همه کودکان تیزهوشند اگر…: . چگونه استعدادهای واقعی کودک خود را کشف و تقویت کنیم . ترجمه سهراب سوری، امیرصادق بابلان . تهران: ذهن آویز.
می خواهیم ماجرای تشویق و تنبیه را از دیدگاه های مختلف بررسی کنیم:
-
دیدگاه رفتارگرایی
در دیدگاه رفتارگرایی پروسه آموزش به صورت زیر است:
1- تقلید
2-تکرار
3-تداعی
4-تقویت
(تشویق و تنبیه) در این دیدگاه که به نوعی ما قالبهای ذهنی از پیش تعیین شده برای کودک داریم . تقویت به همان معنای تشویق یا تنبیه هست به این صورت که:
تشویق = تقویت کاری که مورد علاقهی ماست
تنبیه = برحذر داشتن از کاری که مورد علاقهمان نیست
در این روش نقد بر این است که میتواند امر تربیت کاملا سلیقه ای و براساس قدرت نمایی والدین انجام شود . در این روش تشویق و تنبیه جواب می دهد و رفتار را شکل می دهد اما اثرات منفی در شخصیت کودک باقی میگذارد که مناسب نیست .
(تشویق و تنبیه)اگر تنبیه را در بخش جسمی و غیرجسمی ببینیم می توانیم تاثیرات آن را بهتر بررسی کنیم. به طور کلی تنبیه یک عمل ناخوشاینداست که انجام شدنش آن را مجاز می کند . وقتی تنبیه کردن از هر نوعش برای ما به شکل یک عادت دربیاید بخصوص تنبیه بدنی، این فرایند تبدیل به یک الگوی تربیتی می شود و لذا نه تنها خود را محق می بینیم در این ماجرا بلکه داریم به بچه ها نیز این مجوز را می دهیم که زدن به عنوان یک روش تنبیهی آزاد است.
پس مراقب آن چه انتخاب می کنیم باشیم.
عوارض تنبیه جسمی در دیدگاه “ژان ژاک روسو” :(تشویق و تنبیه)
- تنبیه گاهی ریشه عمل را طوری خشک میکند که آن عمل دیگر به کل انجام نمی شود . کودکی که به خاطر جیغ و فریاد زدن طوری کتک خورده که دیگر فریاد زدن را کنار میگذارد حتی به عنوان یک مکانیسم دفاعی موقع تجاوز و …
- ایجاد کینه در مقابل مرجع قدرت
- تکرار یک رفتار تکرارشونده غلط = تلافی به این معنا که کودک آرزو دارد در مقام مرجع قدرت قرار بگیرد
- ایجاد پنهان کاری = فقط در حضور مرجع قدرت ضمانت اجرایی دارد
- ایجاد بی حسی
- کودک آزار رساندن را مجاز می داند
- از بین رفتن عزت نفس = خود را آزارپذیر میبیند .در واقع آزارپذیر بودن را در شأن و شخصیت خود میداند
- شرطی شدن= آن قدر بپربپر می کند تا حتما سرش داد بزنی که بنشیند.
- تشدید لجبازی= تکنیک دفاعی کودک در برابر تنبیه
- کسب توجه= کودک گرفتن توجه منفی را به بی توجهی ترجیح می دهد ( به من توجه کن حتی اگر کتکم می زنی . پس بیشتر دست به کارهای بد می زند)
- تهدید و ایجاد ترس= من به واسطه قدرتی که دارم تو را محدود می کنم تا رفتاری در تو شکل بگیرد
تنبیه روانی:(تشویق و تنبیه)
همه ی موارد تنبیه جسمی به اضافه ی اثرات تنبیه جسمی در روان کودک باقی میماند حتی با گذشت چندسال که:
- باعث تهدید آگاهانه خود کودک (احساس ها و نیازهایش) می شود= نیازهای کودک را تهدید کنیم تا به خواستهی خود برسیم
- سرکوب روانی نیاز به پذیرش = دیگر دوستت ندارم
- سرکوب نیاز به ارتباط = باهات قهرم
- محبت مشروط = دیگه مامانت نمی شم
- ایجاد ناامنی = میذارمت می رم
- و …
گاهی در تنبیه دو موضوع غیر مرتبط را به هم ربط می دهیم. یعنی تنبیه با عمل اتفاق افتاده سنخیت ندارد و از یک جنس نیستند .
مثال: اگر اتاقت تمیز نشه خوراکی نداری
(تشویق و تنبیه)تبدیل تنبیه به تهدید: وقتی برای عمل انجام شده ما تعیین کنندهی عکس العملش هستیم در واقع داریم کودک را تهدید می کنیم
مثال: اگر حموم نری پارک نمی ریم / درستش اینه که بگیم : اگر حموم نری بو می گیری
خب .
از این مثال چه نتیجه ای می گیرید ؟
این مثال میتواند تعریف درستی از تنبیه کردن را بدهد؟
شما چی فکر می کنید؟
کتابهای مرتبط با این مطلب:(تشویق و تنبیه)
ما پدر و مادرها میراث گران بهایی که می توانیم برای فرزندانمان به جا بگذاریم “احساس عزت نفس” هست . البته این خصوصیت به صورت وراثت به بچه ها منتقل نمی شود و این طور نیست که بطور ذاتی در ژن های ما وجود داشته باشد.
عزت نفس بطور تدریجی براساس تجربه هایی که کسب می کنیم و ازهمان روزهای اولیه ی زندگی شروع به شکل گیری می کند و ما بعنوان والدین نقش اساسی در شکل گیری این مهم برعهده داریم. تمام استعدادها و توانایی های بالقوه کودک ممکن است نابود شود و فعال نشود اگر حس عزت نفس در کودک رشد پیدا نکند.
عزت نفس و اعتماد به نفس:
اعتماد به نفس در هنگام رویارویی ما با مشکلات مختلف همواره با خودآگاهی مثبت در وجود ما همراه هست .زمانی که به خودمان و توانایی هایمان مطمئن هستیم با نگاه مثبتی که به خود و توانایی هایمان داریم باعث می شود که در مشکلات بهتر رفتار کنیم .
درمقابل، کمبود اعتماد به نفس منجر به داشتن درک منفی از خودمان می شود . همانطور که داشتن اعتماد به نفس کمک می کند در برخورد با مشکلات موفق تر رفتار کنیم ، قرارگرفتن در هر موقعیت موفقیت آمیز هم اعتماد به نفس و عزت نفس را بالا می برد.
حالا ، فرق اعتماد به نفس با عزت نفس چیست؟
اعتماد به نفس
از ایمان داشتن به خود و شناخت خوب از خود سرچشمه می گیرد، اینکه به خصوصیات خود یعنی توانایی ها و نقطه ضعف هایمان آگاه باشیم. این آگاهی و شناخت از ویژگی های ما کمک می کند که براساس توانایی هایمان رفتار کنیم . درصدد کنترل و رفع نقاط ضعفمان باشیم و خودمان را یا در موقعیت شکست قرار ندهیم و یا در پذیرش آن باشیم و اینکه بدانیم چه زمانی از چه استعدادمان استفاده کنیم . و چه خوب است که به بچه ها کمک کنیم تا به خود آگاه باشند .
با قراردادن آن ها در موقعیت های مختلف و کسب تجربه های متفاوت، کمک کنیم تا طیف احساسات، توانایی ها و نقاط ضعف شان را بشناسند و برای آن چاره کنند.
عزت نفس
از حس دوست داشتن و دوست داشتنی بودن برمیآید. اینکه امنیت عاطفی داشته باشیم و لازمه این را به کودکانمان هم منتقل کنیم.
” محبت بی قید و شرط” کلید کسب عزت نفس هست. این که در هر شرایطی برای من دوست داشتنی هستی حتی وقتی کار بدی انجام می دهی. این که کار از شخصیت کودک جداست. (کاری که انجامش دادی بد بود اما خودت همیشه برایم دوست داشتنی هستی)
عزت نفس یعنی احساس کاملا خوبی نسبت به خودمان داشته باشیم . حس ” ارزشمند بودن و حس ” دوست داشتنی بودن ” از عزت نفس بالا میآید که البته این با خودشیفتگی فرق دارد.
در خودشیفتگی فرد اغراق شده خودش را بدون داشتن شناخت از خود دوست دارد و به شدت قبول دارد.
اما در عزت نفس با علم به توانایی ها و کاستی ها خودش را دوست داشتنی و شایسته ی احترام می داند.
مسلماً حضور اعتماد به نفس و عزت نفس توأمان می تاند باعث بالندگی فرد شود و احساس رضایت از زندگیش داشته باشد. چیزهایی توی زندگی هرکدام از ما وجود دارد که برای شخص خودمان خیلی اهمیت دارد . مثل داشتن برخی ملاک های اخلاقی، اهداف شخصی، ایده ها و آرزوها و … که حتی ممکن است برای جامعه ای که زندگی می کنیم هم مهم نباشد، اما این جنبه ها همان هایی هستند که پس از کسب آن ها احساس اعتماد به نفس واقعی می کنید . در حالی که ممکن است برای افراد دیگر هیچ اهمیتی نداشته باشد.
-
اما در مورد بچه ها:
گاهی چند موضوع کوچک می تواند به عزت نفس آن ها آسیب بزند . اولین و مهم ترین مسئله از نظر کودکان این است که آیا والدین شان آن ها را دوست دارند?. و برایشان ارزش قائل هستند یا نه ؟.
محبت اساس احساس امنیت و عزت نفس در کودکان است.
و بر عزت نفس آن ها در دوران کودکی اثر می گذارد.
برای کودک همچنان که رشد می کند و بزرگتر می شود عوامل مختلفی دارای اهمیت ویژه می شود:
- موفقیت در مدرسه
- توانایی ایجاد و نگهداری روابط دوستانه
- بلوغ
- و …
این دلایل به دلیل اهمیت بسیاری که دارند اثر شگرفی بر کل خودآگاهی و احساس عزت نفس کودک خواهد داشت. آنچه در بزرگسالی پیروزی یا شکست جزئی قلمداد می شود. عامل فشار بالقوه ای هست که بر خودآگاهی و اعتماد به نفس کودک وارد می شود . این فشار به ویژه در حوزه هایی که کودک خودش را با همسالانش مقایسه می کند بیشتر دیده می شود.
نویسنده: سعیده شکوری